نمایش جزئیات

روضه و توسل به روای دشت کربلا امام‌ سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی

روضه و توسل به روای دشت کربلا امام‌ سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی

با تو هر لحظه‌ ی من بوی خدا می گیرد
عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد

بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را
سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد

تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم
رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد

تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن
عشق از گوشه‌ ی چشمان تو پا می گیرد

بانی روضه‌ ی اربابی و باران باران
چشمم از محضر تو اذن بُکاء می گیرد

آقا جانم !
از تو بر گردن اسلام چه دِینی مانده
با فداکاری تو شور حسینی مانده

رهبر جان به کف اهل ولایی آقا
مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا

به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند
علم افراشته‌ ی خون خدایی آقا

بیرق نهضت آقاست به روی دوشت
وارث سرخی خون شهدایی آقا

خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند
دشمن تو نَبَرد راه به جایی آقا

کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی
همه دیدند که مصباح هُدایی آقا

دیده‌ ی غرق به خون تو گواهی داده
تو عزادار چهل سال مِنایی آقا

اشک هم از غم چشمان تو خون می‌ گرید
زائر جان به لب کرب و بلایی آقا

چشم های تو از آن ظهر، قیامت می خواند
دم به دم در همه جا داشت مصیبت می خواند

*توی کوچه راه می‌رفت ...حاج آقای زنجانی روضه میخوند:« که گریه کن باید شب کاسه آب رو پر کنه بعد شب تا صبح گریه کنه ..باید دنبال بهونه بگردی برای گریه..توی کوچه رد میشد میدید دارند یه گوسفند رو ذبح می کنند می گفت دست نگهدارید ..بگید ببینم بهش آب دادید یا نه ؟ میگفتن آقا آشنای به احکام هستیم شما چرا این سوال رو می پرسید؟می‌فرمود: بابای منو تشنه سر بریدند.میومد تو کوچه رد بشه بچه میدید گریه میکرد ،دختر بچه میدید گریه میکرد، جوون رعنا میدید گریه میکرد ،بچه شیرخواره میدید گریه میکرد، غذا میدید گریه میکرد، آب میدید گریه میکرد..*

غربت و بی کسی قافله یادت مانده
شام اندوه و شب هلهله یادت مانده

در خرابه تو هم از پای نشستی آخر
قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده

سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده
تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده

*از مسجد اومد بیرون ،علامه مجلسی اینجور می‌نویسه دید یه عده جمع شدند دور یه مرد اون مرد داره صدا میزنه" ایها الناس ارحمونی ارحمونی..اینا الناس انا الغریب" تا شنید داره میگه "انا الغریب" مردم رو کنار زد به اون مرد گفت چرا میگی انا الغریب ؟گفت آقا تو این شهر غریبم..کسی رو ندارم .گفت یه سوال ازت میپرسم جواب منو بده ..گفت بفرمایید آقا جان .فرمود:« اگه الان بمیری جنازه ت روی زمین میمونه یا یه نفر پیدا میشه جنازه ت رو خاک کنه؟» گفت آقا این چه حرفیه اینجا مدینه النبیه منم مسلمانم آقا به همه مسلمانها واجبه دفنم کنند ..آقا فرمود پس نگو من غریبم..غریب اونیه که تو کربلا خودم جنازه ش رو گذاشتم اومدم ..خیلی سخت بوده ها خیـــــلی ..سید در لهوف اینجور روایت میکنه : «بی بی زینب  سلام الله علیها دید امام سجاد روی ناقه یه جوری حالش عوض شد .دید واقعا علی الان از دنیا میره..بدو بدو اومد جلو گفت چیه علی جان؟ چته عمه قربونت برم ؟ گفت ببین عمه همه جنازه هاشون رو دفن کردند.عمه فقط بابای من رو زمینه عمه ..صدا زد علی گریه نکن..عمه قربونت یه روزی میاد اینجا محل تجمع میشه ..یه روز میشه اربعین جمعیت میاد..*

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا 
بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا..

آقام آقام آقام... 
هوای حسین هوای حرم
هوای شب جمعه زد به سرم 
روانه شدم به سوی ضریح 
بگیری اگر زیر بال و پرم 
بده صدقه به راه خدا 
بده شب جمعه تو کرب و بلا 

*میدونید شب آخری چی می‌گفت هی ناله میزد :هی وای...اونا که منو میشناسند و نمی‌شناسند من پسر کسی هستم که تو کربلا رنگ پوستش از شدت گرما تغییر کرد 
من پسر کسی ام که چشمهای قشنگش پر از لخته های خون شد.من پسر کسی ام که سر خونی شو از قفا ذبح کردن. من پسر کسی ام که پیراهنش رو بردن و پیکر عریانش رو خاک کربلا مونداگر بشناسید من پسرِ پدری مظلومم..امشب داشت غسل میداد امام باقر تا بدن رو باز کرد پیراهن رو کنار زد دید هی داد هنوز جای غل و زنجیر جای رو این بدن مونده ...
هنوز جای این کیسه ها ی غذا رو شونه هاشه..حالا دلتو ببرم یه جای دیگه آی مردم ..من پسر کسی ام که نیمه شبی ،گریان پیکری رو غسل دادن 
اسما میگه  آقا سرش و گذاشت رو دیوار 
آقا چی شد..گفت :اسما ، آب می‌ریزم آب رد نمیشه اسما نگاه کن بازوش کبود شده..*

ننه ننه جوان ننه
جوان ننه جوان ننه

*درمون سوخت بهم دیگه گفتیم آی جوان ننه جوان ننه ای وای ای وای..*

نمی‌دونم حسن تو کوچه چی دیدهی صدا میزنه قهرمان ننه م لای لای.. درمون سوخت بهم دیگه گفتیم قربان در ِ سوخته  ننم لای لای..تو کوچه راه و گم کرده بودی
به قربان چشم پر از خون شده ت لای لای ننم..*