نمایش جزئیات

روضه و توسل به روای دشت کربلا امام‌سجاد عایه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی

روضه و توسل به روای دشت کربلا امام‌سجاد عایه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی

*در امالی شیخ صدوق وارده میگه داشت از کوچه ای رد میشد جزامی ها نشسته بودن قدیم جزام یه بیماری بود مسری کسی جزام می‌گرفت از شهر بیرونش میکردن باید می‌رفت یه گوشه ای از شهر یه محله هایی داشتن ،ممنوع هم بود رفت و آمد این ها به داخل شهر خوب کسی که نه میتونست کار کنه ،نه پول و زندگی داشت در اوج فقر و فلاکت زندگی میکردن قربونش بشم می اومد از این کوچه ها رد میشد زین العابدین. جزامی ها دیدن پسر پيغمبر رد میشه یه سفره ای پهن بود صدا زدن آقا با ما هم سفره می‌شید یا نه؟ زین العابدین یه نگاه بهشون کرد گفت اگه روزه نبودم باهاتون همسفره میشدم اما حالا من یه چی بهتون بگم قبول میکنید گفتن جانم آقا جان.. گفت مهمونی میاید خونه ی من..ما ؟ما جزامی ها بیایم خونه شما؟
فرمود: قبول میکنید ؟گفتن: بله آقا جان 
فرمود: غلامم رو میفرستم دنبالتون 
اومد تو خونه فرمود: مهمون دارم غذای خوب آماده کنید. وقتی سر سفره اش جمع شدن  زین العابدین نشست یه جوری با محبت برخورد میکرد.. بگو آقا جان ما جزام گناه داریم..صلی الله علیک یا سيدنا الغریب حسین،حسین*

کوچه های مدینه و بوی
 زخمهای تنی که می آید 
چشمهای سفید یعقوب و
بوی پیراهنی که می آید
 
مرد سجاده ای که درک نکرد
هیچکس آیه ی مقامش را 
در هیاهوی شهر کوفه نداد
 هیچکس پاسخ  سلامش را
 
تا عزاداریش شروع شود
دیدن شیر خواره ای کافی است 
تا صدایش به گوش ما برسد 
دیدن گوشواره ای کافی است 

وقت افطار کردنش هر شب
 تا که چشمش به آب می افتاد 
تشنگی ضریح لبهایش
 یاد طفل رباب می افتاد 

من نمیدانم که خاکستر
چه به روز امام آورد 
زیر خنجر زیر زنجیر پیکر زردش 
معجزه بود اگر دوام آورد
 
تا که این مرد قافله زنده است
حرف کاروان نزنید
پیش این مردِ گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید.

#شاعر:علی اکبر لطیفیان

حیا کن ظالم از خدای اکبر 
چوب نزن به لبهای حسین 

*دل زینب سلام الله علیها سوخت و فرمود  ان شاء الله ذلیل بشی یزید .به اون لبها چوب نزن به لب مهمانِ تازه از راه رسیده با چوب زخم نزن.. به اون لبهای زخمی و خشکیده از عطش چوب نزن جدم پیامبر به آن لبها بوسه زده..اون دندونها رو پیغمبر بارها بوسیده بود ..نانجیب نزن جلو چشم دخترهاش نزن..*