نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج امیر کرمانشاهی

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج امیر کرمانشاهی

ای که دارم به یادتوهرشب 
تا سحر خواب های رویایی
 
بویت از خواب کرد بیدارم
امشب انگار این طرف هایی

خواب دیدم کنارمی انگار 
بوسه بر صورتم زدی دو سه بار 

کاش هرگز نمی شدم بیدار، بابا
چه خواب زیبایی،ولی آن خواب حیف شد 
افسوس به دلم ماند حسرت آن بوس 
باز هم‌ بی تو می شوم مأیوس 

باغم و درد و تنهایی زلف بر باد دادی 
و خالت دل ما را کشید دنبالت 
دل ما را ببر عزیزدلم تو به هرحال دلبر مایی

دخترت را فراق اگر نکشد
اشتیاق وصال خواهد کشت
 
دوریت را چقدر صبر کنم 
مُردم ازاین همه شکیبایی

هم به غم عزتم دچار شده
هم غرورم جریحه دارشده 

ما کجا گوشه ی خرابه کجا 
جای ما نیست اینچنین جایی

همه جا رفته ای خبر دارم 
دیر راهب، تنور، تشت طلا
 
*باشه بابا عیب نداره اما فکر حال یتیمها هم باش کی سراغ رقیه میای ؟*

غل و زنجیر بست دستم را 
زجر آن شب شکست دستم را 

میهمانم اگه شبی از تو 
با چه دستی کنم پذیرایی؟

گرچه از اشک بود چشمم تر
 سوخت پلکم ز شعله های جگر
 
انقدر داغ دیدم دیگر
رفته از چشم ها بینایی

*برا همین تا طبق رو گذاشتند جلوش 
گفت:..*

 بهر شناختن به رخت دست می کشم
 سیلی گرفت قوت بینایی مرا 

*یه خانم دیگه ام تو کوچه صدا میزد..*

 با دست به دنبال حسن می گشتم 
دیگر از هرچه زندگیست سیرم 

بی قرارم بهانه می گیرم 
تو بگویی بمیر می میرم 
حاضرم هرچه امر فرمایی 

قلبم اسیر درد شده
لرز دارم تنم چه سرد شده

 شده یاد آغوش گرمت افتادم 
بغلم کن دوباره بابایی...