نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

امشب بریم کربلا. اینجا ابی عبدالله میگه هفتاد چوبۀ تیر از تابوت برادرش کشید و نشست کنار کفن شروع کرد حرف بزنه..گفت: داداش غارت زده به اونی نمیگن که مالشو بردن. غارت زده به من میگن که برادری مثل تو رو از دست دادم داداش.. اما این جمله خیلی آشناست این جمله ما رو میبره علقمه. آخه ابی عبدالله آخرین باری نبود که تیر از توی پیکر میکشید. ابی عبدالله آخرین باری نبود که این جمله رو فرمود.کنار نهر علقمه هم که اومد نشست بغل بدن برادرش عباس یکی یکی تیرها رو از تو بدن عباسش در می‌آورد یاعباس! یه نگاهی بهش کرد. حسنم خون ها رو از جلو چشمای من پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت داداش ..اونجا هم ابی عبدالله این حرفو زد گفت داداش غارت زده منم که دارم تو رو از دست میدم. مگه میشه نام امام حسن برده نشه و نام کوچه های مدینه برده نشه.. خودش به عبدالزهرا فرمود عبدالزهرا این جوری برام روضه بخون. اون روزی که من دستم تو دست مادرم بود از کوچه ها رد میشدیم. امشب میخوام از زبون حضرت زهرا بگم امشب میخوام روضه از زبون مادر بخونم. همچین که جلو راه مادرش رو گرفتن همچین که اون نامرد تو گوش مادرم زد مادر ما خودشو یکم جمع و جور کرد گفت:     

پسرم من درست می‌بینم 
آسمان مدینه دود شده
گونه ام درد میکند مادر
تو ببین صورتم کبود شده

حسنم!
تو که دیدی چه ضربه‌ای خوردم 
مادرت را ببین که مظلوم است
درد را میشود تحمل کرد 
تو ببین جای دست معلوم است

قبل از اینکه به این محل برسیم 
خانه از دور دست پیدا بود 
جان مادر! ببین کجا هستیم 
خانۀ ما همین طرف ها بود 

حالت از حال من وخیم تر است 
ضربۀ روی بدی خوردی 
مادرت را ببخش میدانم 
بین کوچه به جای من مردی 

حال و روز خوشی ندارم من 
حال و روز تو بهتر از من نیست 
لب ببند و نگو چه رخ داده 
روضۀ ما دو تا بگفتند 

روضه اینجا تمام شد شاید 
خانۀ مرتضی ولی روضه است 
اینکه مجبور میشوم مِن بعد 
رو بگیرم من از علی روضه است 

به جون مادرم ازت نمی‌گذرم 
بردار پاتو از چادرِ مادرم 
حیف که قدت ازم نامرد بلند تره
برو یکم عقب ناموس حیدره 

غیرت مگه نداری حرمتشو نگه دار
مگه نمی‌بینی که با سر خورد به دیوار 
چه ضربه‌ای زدی که شکسته زیر ابروش
کشتی مادرم رو ضربه نزن به پهلوش

*حالا با مادرش حرف میدونی چی گفت..*

خونه از این وره کجا داری میری 
می کشی تا که دست به پهلو میگیری 
مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی«ع» امیرمؤمنین 

بد زدنت جلو چشای حسنت 
ناحِلَةَ الجسم شدی و چقدر می‌لرزه بدنت 

من ایستاده بودم دیدم که در افتاد 
حسن ناله میزد بابا، مادر افتاد 

تو افتاده بودی درم روی زانوت
دیدم هر کی رد شد لگد زد به پهلوت