نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی

به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند 

 ببین دل زاره زینب نگاه و اصرار زینب
 تو راهی از خیمه شدی و
 من از قفا مرو! کجا ؟امیر و سالار زینب

 سایه روی سرم چه کنم
 با آتیشه جیگرم چه کنم
 یه زن تنها با حرم چه کنم
 سپردی ام به که رفتی
 به دلقکان و کنیزان 
 
حسین! به من خستهٔ غم زده رحمی
به دل جون به لب اومده رحمی
نرو نرو یه نگاه به حرم کن به حرم رحمی 

 دم غروب خورشیده چه بوی سیبی پیچیده
 وصیت مادرمونه که زینبت داری میری زیر گلوتو بوسیده

 *یه وقتی صدا زد یا هانی بن عروه! یا مسلم بن عقیل!یا حبیب! یا مسلم بن عوسجه! چرا جواب منو نمیدید؟این بدنا شروع کردن به تکون خوردن با بال بال زدنشون گفتن لبیک یا حسین..*

 چقده زخمی شده بدنت
 جونی نمونده دیگه به تنت
زینب و کشته کهنه پیروهنت

 *اصلاً هفده،هجده مَحرم داشتم همینطوری بود عمه سادات. همه که جمع می‌شدن می‌ایستادن عمه جان بیان یهو مثلاً حضرت علی اکبر وارد می‌شدن می‌گفتن عمه جان تشریف آوردن. همه عزیزاشو در آغوش می‌گرفت الان ببین کار به کجا رسیده..*

 تو دل من غم عالمه رحمی حسین
 دور و بر ما نا محرمِ رحمی
 تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم رحمی

 ببین که پا لرزونه ببین که دستام بی‌ جونه
 بیا بریم خیمه ببینی داره تو خواب با ترس و لرز رقیه روضه می‌خونه

 بذار بخوابه شاید نبینه که تن تو به روی زمینه
 یکی با خنجر رو سینه ات می‌شینه

 به مادر دم گهواره رحمی
 به گوشای پره گوشواره رحمی
 می‌زنه حرمله خنده به اشکات نداره رحمی

هنگامهٔ غم شد
تیر آمد و مقتل همه آلوده به سم شد 

هی کم‌ و کم..
از جسم تو هی کم شد و هی کم شد و کم شد 

یک نیزه به شانه
آنقدر فرو رفت که یک مرتبه خم شد

 پاشیده تن او
تقطیع شده بند به بند بدن او

 عمامه و انگشتری و پیراهن او
 لب پاره شد انگار با پا زده نیزه لگدی

لب تشنه و خسته شمشیر چنان خورده
که اعضاش شکسته
زیر سم مرکب دندان و سر و سینه و ابرو شکسته

شمر است که با چکمه روی سینه نشست

 گوشه‌ای عده‌ای کمان در دست روی اعضا شرط می‌بنندند
 فریاد کشیده از روی بلندی به روی سینه پریده
 ده ضربه زده است و مانده است دو ضربه که به حنجر نرسیده

 با خنجر کندش رگ‌های گلو را نبریده که دریده
 
*کجا؟جلو چشم مادرش صدای مادر داره میاد «بنی..»پسرم! جیگرم!حسینم! حسین غریب آقا غریب آقا... زینب دست رو سر گذاشت هی صدا می‌زد وا محمدا.. وا علیا.. اما یه ناله اش دل اهل عرش و سوزاند واماه...*

 ای مونس شکسته دلا حال ما ببین
 ما را غریب و بی‌کس و بی آشنا ببین

* این ساعت ساعت‌هایی که هوای کربلا قیرگون شد تا زینب اومد برسه..*

 سری به نیزه بلند است در برابر زینب
 خدا کند که نباشد سر برادر زینب 

*ای وای.. از کنار حسین با تازیانه کنار کشوندنش.. ای وای حسین وای حسین هلال میگه دلم سوخت سپرم آب کردم ببرم براش دیدم شمر از گودال بیرون اومد داره خنجرشو پاک میکنه.کجا میری؟ برم آب بهش برسونم پسر پیغمبره.. زحمت نکش سیرابش کردم.. چطور؟ عباشو کنار زد دیدم سر ...*