نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید ناصر کهربائی

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید ناصر کهربائی

هر که با خاک درت کام لبش بردارد
از همان کودکی اش چشم به کوثر دارد 

اولین آرزویم هست هم آنی باشم
 که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد

چند صد حج پیاده است ثواب آنکه 
قصد پابوسی شش گوش تو در سر دارد

*به خودت ببال نوکر ابی عبدالله گریه‌کن اربابی..*
 
پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند 
این چه شاهی است مگر، این همه نوکر دارد
 
آقا جان !
تکیه بر نیزه ی غربت زدی و فرمودی: 
چشم غارت به حرم این همه لشگر دارد

خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید 
آخ کاین هلال سر نی آمده  دختر دارد 

صدا زد ای عدو کی طبع من پا می‌دهد 
دختر و سیلی چه معنا می‌دهد

هر چه میخواهی بزن اما چرا 
نعل اسبت بوی بابا می‌دهد

*امشب همراه اون آقایی اشک بریزید رفقا که فرمود: یا جداه زمانه من رو به تاخیر انداخت نبودم کربلا جانم رو فدا کنم.حالا روز و شب گریه میکنم اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه میکنم. امشب بیا مرهم به چشمهای نازنین امام زمانت بزار با این اشک ناله..یا جداه فراموش نمیکنم اون لحظه ای که اسب بی صاحبت سمت خیمه ها اومد. بی بی ها و بچه ها دور ذوالجناح رو گرفتن.یکی صدا زد ای اسب بابا م رو کجا بردی؟ یکی صدا زد ای اسب بابام و چه کردی؟ یه وقت یه دختر سه چهار ساله ای این بچه ها رو کنار زد اومد کنار ذوالجناح دست در گردن این حیوان  انداخت صدا زد.."یَا جَوادَ أبِی، هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً" اسب بابا به من بگو به بابام آب دادن یا با لب تشنه کشتن؟ دیگه این حیوان نتونست طاقت بیاره. ارباب مقاتل نوشتن...اومد پشت خیمه هی سرش رو به زمین می‌کوبید این طور نوشتن با اشاره سر فهماند بی بی ها سمت قتلگاه حرکت کنید.خدا میدونه به دل عمه ما چی گذشت روی تل زینبیه ...*

*صدا زد حسین جان..*

 بگو چکار کنم آب را صدا نزنی 
بگو چکار کنم تا که دست و پا نزنی

بگو چکار کنم تا تو را خلاص کنم 
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم 

«نذر فرج ناله بزن یا حسین..»