نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان

بسم الله الرحمن الرحیم
 
تا بی‌خبری ز ترانهٔ دل هرگز نرسی به نشانهٔ دل
روزانهٔ نیک نمی‌بینی بی ناله و آهِ شبانهٔ دل

تا چهره نگردد سرخ از خون
کِی سبزه دمد ز دانهٔ دل
از خانهٔ کعبه چه می‌طلبی
ای از تو، خرابیِ خانهٔ دل

اندر صدف دو جهان نبُود
چون گوهر قدس یگانهٔ دل
در مملکت سلطان وجود 
گنجی نبُود چو خزانهٔ دل

*"یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ"زنان و دختران، بچه‌ها، سه شبانه روز، کربلا بودن، روز سوم زین العابدین فرمودند: عمه جان! دیگه بیشتر زن و بچه نمونن دارن جان میدن. به همه اعلام کن آماده برگشتن بشن. اهل بیت تمامشون در برابر امامشون گوش قبول دارن همه سوار شدن تنها خانومی که سوار نشد رباب بود. با یه دنیا ادب اومد محضر زین العابدین، صدا زد یابن رسول الله!اگه ممکنه به من اجازه بدین مدتی رو کربلا بمانم. یابن رسول الله! دلم آرام نمی‌شه، طاقت جدا شدن از قبر ابی عبدالله رو ندارم. زین العابدین فرمودن: رباب مانعی نداره، اونو به زنان بنی اسد سپردن، قافله رفت. شب‌ها می‌بردنش تو چادرهای خودشون، اول طلوع آفتاب میومد کنار قبر ابی عبدالله تا غروب، صورت رو خاک قبر میذاشت، ناله می‌کرد، "حبیبی یا حسین" محبوب من چرا هرچی صدات می‌زنم جواب نمیدی، چند روزی که گذشت زنان قبیله گفتن خانوم، ما امروز تصمیم داریم باهات بیام یه سایبان رو قبر ابی عبدالله بزنیم، روزا تا غروب انقدر آفتاب به صورتت خورده که پوستتو آزرده کرده، فرمود: زنان بنی اسد، من زیر سایه نمیرم. من خودم در این بیابان دیدم بدن قطعه قطعه ابی عبدالله روی خاکه، مقابل آفتاب سوزانه، من می‌خوام هر روز تووی آفتاب برا عزیزم گریه کنم. اگه بپرسی تا زمانی که کربلا بود آیا از سر قبر ابی عبدالله سر قبر بچه‌شم رفت؟ جواب میدم نه. چون رباب می‌دونست زین العابدین شب سیزدهم محرم، بچهٔ خون‌آلوده رو آورده رو سینه ابی عبدالله گذاشته، قبر حسین و اصغر یه قبر بود..*