نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدحسین مؤمنی

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدحسین مؤمنی

*قنداقه علی اصغر و رو دست گرفت "ان لم ترحمونی فرحموا هذا الطفل"این طفل رضیع سند غربت و مظلومیت ابی عبداللهِ *

 اگر به زعم شما من گنهکارم
 نکرده هیچ گناهی علی اصغرم

 *بگیرید خودتون سیراب کنید.تیر به حلقوم تو بغل بابا "فذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید" هی دست و پا میزد تو بغل بابا*

 بابا غم مخور ای کودک دردی کشم
 من خودم تیر از گلوییت می‌کشه 

غم مخور ای کودک خاموش من
 قتلگاهت می‌شود آغوش من
 
*دو تا برادر تو لشکر عمر سعدن دقیقه‌ی نود چیزی نمونده قائله ی کربلا ختم بشه این حالتو که دیدن علی تو بغل بابا مثل مرغ سر کنده داره بال بال میزنه از لشکر عمر سعد کندن اومدن رفتن سمت ابی عبدالله. حسین جان اجازه میدی بریم برات بجنگیم رفتن. افتادن رو زمین به شهادت رسیدن سر برادر بزرگه رو به دامن گرفت دید جان داده. سر برادر کوچیکه رو به دامن گرفت خونا رو از چشاش پاک کرد برادر کوچیکه دید سرش تو دامن ابی عبدالله یه جمله صدا زد آقا از ما راضی شدی ببین نور ابی عبدالله چیکار می‌کنه نور ابی عبدالله از ما راضی شدی عقل رو میخوای ببینی برو تو غلام ابی عبدالله ببین دو تا غلامن تو کربلا کار کردن کارستون یکی غلام خود ابی عبدالله یکی اسلم غلام واضحه. اومد محضر ابی عبدالله آقا اجازه میدی برم فرمود تو رو آزادت کردم عقل معاش میگه برو. عقل حسابگر میگه برو. حسین تکلیفو از رو دوشت برداشت برو. بارو ورداشت هیچ تکلیفی نداری برو. ولی عقل معاد میگه کجا برم شاید مثلاً گفته باشه حسین جان برم روز قیامت رو دارم در مقابل مادرت بایستم. حسین جان تمام عشق من اینه که عنوان غلامی رو منه اونم غلامِ حسین.حسین جان من لایق نیستم بدن من کنار بدن علی اکبرت باشه کجا برم کجا رو دارم که برم. رفت میدان افتاد رو زمین غلام دیگه، بنازم حسین و*

 ز رفتارش به بالین غلام خویش دانستم
 که آن مولا غلام خویش را هم دوست میدارد 

  • ه وقت این غلام دید یه دست مهربانی داره خون رو پاک می‌کنه صورتش گرم شد چشا رو باز کرد دید حسین صورت به صورت غلام گذاشته همونجوری که خم شد صورت به صورت علی اکبر گذاشت همونجوری خم شد صورت به صورت غلام گذاشت یه وقت غلام یه ناله‌ای زد" من مثلی؟" کیه مثل من؟ پسر پیغمبر صورت به صورت من گذاشته. "لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ"عطیه چه خبره؟ صدا میاد. جابر سحابی خاص پیغمبر، عطیه از علمای عصر نابیناست جابر!عطیه برو ببین چه خبره اومد برگشت جابر بلند شو بعد از اینکه جابر بود چون بوی ابی عبدالله تو مشامش هست صحابی پیغمبره.قبرم که معلوم نبود خاکا رو بو می‌کرد می‌ریخت رو زمین بو میکرد میریخت رو زمین تا رسید به یه جایی بو کرد دید بوی دوستشو میده صورت گذاشت رو خاک هی ناله میزد حبیبی یا حسین بیهوش افتاد رو زمین عطیه به هوشش آورد هی ناله میزد "حبیب لا یجیب حبیبه" میشه دوست جواب دوستو نده؟ بعد خودش جواب داد جابر چه انتظاری داری از کسی که بین سر و بدنش جدایی افتاده. صدا اومد عطیه خبر آورد جابر بلند شو حسین مهمان داره همه اومدن کنار قبر ابی عبدالله اینکه میگن هر یکی سوی مزاری می‌دوید اشتباهه همه اومدن اول سر قبر ابی عبدالله روضه خوانشون زینب کبری‌ ست. حالا زینب روضه بخوانه.. یا اباعبدالله حسین جان هرچی بهم گفته بودی انجام دادم. حسین جان بچه‌هاتم آوردم. حسین جان خودم آب نخوردم بچه‌هاتو سیراب کردم.حسین جان خودم غذا نخوردم بچه‌هاتو سیر کردم. حسین جان خودم نخوابیدم بچه‌ها تو خوابوندم. حسین جان هر وقت می‌خواستن بچه‌هاتو تازیانه بزنن خودمو سپر می‌کردم تازیانه‌ها به من می‌خورد. که اگه نامحرم نبود نشون می‌دادم بدن زینبت کبوده، دیگه تو گزارشات تاریخ غیر از این نیومده. شاید زینب کبری نمی‌خوان به برادر بگن که چی شده...
  • اما ما بگیم.. آقا جان یا ابا عبدالله الان اگر بلند بشی دیگه زینبتو نمی‌شناسی*

     دگر این زینب آن زینب نباشد 

    *آقا جون یا ابی عبدالله کاری کردن تو شام با اهل و عیال تو که اگر پسرت  علی اوسط امام سجاد علیه السلام این جمله رو فرموده باشن بعید نیست ای کاش مادر منو نمی‌زاییده. حسین جان زینب برات نگفته اما من میگم از دروازه ساعات اهل و عیالتو رو وارد کردن..حسین جان! تو محله یهودیا و مسیحیا اهل و عیال تو رو گردوندن هی با نیزه به این بچه‌ها می‌زدن. حسین جان! سر تو و عزیزان تو بالا نیزه‌ها زدن این نیزه‌دارا جلو چشم اهل و عیال تو با این نیزه‌ها بازی می‌کردن. سرا از بالا نیزه رو زمین می‌افتاد. 
    حسین جان چیکار کردن حسین جان اهل و عیالت رو... خاک به دهن من امام زمان ببخش..حسین جان اهل و عیال تو رو تو بازار برده فروشا بردن. خدایا یعنی یه اربعین دیگه هم زنده‌ایم؟ الان می‌تونی برای ابی عبدالله گریه کنی و هق‌هق کنی یه زمانی میاد اینقدر پنبه تو دهنمون میذارن چشامونو می‌بندن پاهامونو می‌بندن انقدر اونجا دلت می‌خواد بگی یا حسین.. انقدر دلت می‌خواد برای ابی عبدالله بلند بلند گریه کنی.. اما دیگه گذشته الان که نفس می‌کشی برای حسین و عیال حسین گریه کن..حسین جان زینبتو تو جمع نامحرما آوردن. امام سجاد علیه السلام نشستن کنار قبر یه وقت دیدن کسی اومد نگاه کردن فرمودن: أنت جابر؟ جابر تویی؟ عرض کرد بله آقا منم
     شروع کردن هر دو به گریه کردن 
     امام سجاد فرمودند: جابر نبودی اینجا با بابای من چیکار کردن. اونی که شاهده واقعه است داره میگه اونی که شاهد بود نگاه کرد داره میگه..*

    * امام سجاد برای جابر داره میگه:..*

    خودم دیدم به هم پیوسته بودن 
     به دور پیکرش صف بسته بودن

     یکی با سنگ میزد بر جبینش
     یکی با تیر قلب نازنینش

     یکی میزد به دست و بازوی او  
    یکی با نیزه زد بر پهلوی او

     خودم دیدم رخ همچون گلش را
     خودم دیدم صدا زد سنبلش را 

    *حالا از زینب بشنوید...*

     الهی هیچ خواهری نبیند 
    خودم دیدم گرفته کاکلش را

    *آخ چهل روز قبل اینجا چی شد جابر نبودی شمر وارد گودی قتلگاه شد چنان با لگد به پهلوی بابام حسین ضربه زد جلو چشمم، عمه جانم زینب و اهل و عیال عمامه از سر حسین برداشت هی دیدن خنجرو بالا می‌بره..* 

    دست و پا میزد حسین
     زینب صدا می‌زد حسین...