نمایش جزئیات
روضه و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام علی سیفی

"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یا بقیة الله آجرک الله ..."
ای در هوایِ ماتمِ تو عرش سوگوار
ای در غمِ تو چشمِ سماوات اشکبار
"یا رَحمتَ اللهِ الواسِعَة ... یا رحمتَ لِلعالَمین ..."
اسلام در مصیبتِ تو میشود یتیم
دین در فراقِ رویِ تو بیتاب، بیقرار
یا رسول الله
ما را در اوجِ گنبدِ خضرایِ خود ببر
*خوش بحال اونایی که رفتن، صحن و سرایِ باصفایِ نبوی رو دیدن انشالله هرچه سریعتر پایِ شیعهها باز بشه مثلِ حرمِ امام رضا اما این روزها حرمِ پیغمبر خلوته، بقیع خلوته..*
ما را در اوجِ گنبدِ خضرایِ خود ببر
تا رویِ گنبدت بنشینیم چون غبار
هرگز زِ یادِ حضرت زهرا نمیرود
چشمی که شد زِ ماتمِ تو ابرِ نوبهار
*صاحبِ مجلس مادر سادات حضرت زهرا
چقدر حضرت زهرا این روزها عزادار، نگران، ناراحت.. این روزِ آخری هِی دور پدر میچرخه، نگرانه پیغمبرِخدا دید زهراش خیلی نگرانه، گفت: زهراجان بیا جلو عزیزِ دلم..میگه خانم فاطمهی زهرا صورت جلو بُرد.دیدن زهرایِ مرضیه خوشحال شد
بعداً سؤال کردن چه گفت رسولِ خدا؟
گفت زهرا جان انقد نگران نباش، اولین کسی که به من ملحق میشه تویی *
رفتی و از مدینهی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغِ عشق و محبت از آن دیار
سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان
از امتِ تو آنچه نمیرفت انتظار
هر چند از تو غیرِ محبت ندیده بود
اما به اهل بیتِ تو بد کرد روزگار
گلچین رسید و بعد تو خشکید پشتِ در
یاسی که مانده بود زِباغِ تو یادگار
گُر میگرفت آتشِ کینه به خانه و
میرفت سمتِ پهلویِ گُل دستهایِ خار
آن دَست که به بازویِ زهرا غلاف زد
انداخت دورِ گردنِ مولا طنابِ دار
در بینِ کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
*فاطمهی زهرا نگران، صورت به صورتِ پیغمبر میذاره، هِی پدر رو نوازش میکنه، مایهی آرامشِ پیغمبره.رسولِ خدا هم فرمود: همه دورِش جمع شدن یه دست، دستِ زهرایِ مرضیه، یه دست، دستِ امیرالمؤمنین رو گرفت.یه وقت ببینن دستِ زهرا رو گذاشت تو دستِ امیرالمؤمنین علی جان! "هذه وَدیعَةُ الله و ودیعَةُ رسولِه" علی جان این امانتِ خدا و رسولِ خداست.. علی خیلی مواظبش باش آخ بمیرم ... یا رسول الله چه کنه علی وقتی خودت دستور دادی ساکت باش، اگر دیدی جلو چشمِت به صورت زهرات سیلی زدن
آیا اینهمه پیغمبرِخدا دستور داد، روزهایِ آخر میومد جلویِ در خانهی فاطمهی زهرا دست به این چارچوب میذاشت."انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" هر چه توصیه کرد، آیا گوش دادن؟! *
خیر با اولادِ شَر درگیر شد
آه با سیلِ شَرَر درگیر شد
کمکم آوردند هیزم پشتِ در
خانه با موجِ خطر درگیر شد
ساقهی گُل زیرِ پا افتاد، آه
یاسِ حیدر با تبر درگیر شد
آتشِ بیداد بالا رفت و بعد
شعله ها با مویِ سر درگیر شد
بازویَش با ضربه هایِ پشتِ هم
سینهاش با میخِ در، درگیر شد
ناگهان مادر زمین افتاد و بعد
نالههایَش با جگر درگیر شد
راه بَند آمد، نمیدانم چه شد؟
صد نفر با یک نفر درگیر شد
همه اومدن بابا بابا بابا
مادرُ زدن بابا بابا بابا
ماها رَم زدن بابا بابا بابا
گفت:
یکی بیاد تو این کوچه دستِ بابامو وا کنه
اشکِ حسینو پاک کنه، به مادرم کمک کنه