نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم اهل بیت اما حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به کریم اهل بیت اما حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نفخه ی روحانیِ جان در بدنی
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
پس حسن گفتن ما تا به ابد شد علنی

ساکن کشور سرسبز حسن آبادم
با من انگار که هرجا بروم هم وطنی
این گدا جای غذا مهر تو را می خواهد
می شود گاهگُداری به دلم سر بزنی

*امشب یه دستی سر دل ما بکش آقاجان، امشب یه نگاهی به ما بنداز آقاجان...*

چه دلی بردی از آن مرد که دشنامت داد

اومد تو‌ مدینه، از شهر شام اومده ، انقدر تبلیغ علیه امیرالمومنین و بچه های علی کرده بودند اومد تا نگاهش به حسن بن علی افتاد اینقدر دشنام داد انقدر ناسزا گفت. آقا همه رو گوش داد تحمل کرد. همچین که حرفا و‌ فحشاش تموم‌ شد. آقا یه نگاهی بهش انداخت ببینم از لهجه ات معلومه غریبه ای، میشه امشب بیای مهمون من باشی؟ میشه بریم خونه ی ما؟ از سفر اومدی خسته شدی، امشب میشه دنبال ماهم بفرستی آقاجان؟ فرمود: نماز می خونی فکر کن آخرین نماز عمرته، چجوری نماز میخونی؟ الان خیال کن آخرین گریه ی عمرته، فقط یبار دیگه بهت اجازه دادن بیای و گریه کنی..*
 
چه دلی بردی از آن مرد که دشنامت داد
هیچ کس مثل تو اینقدر نشد خواستنی
خود مانیم بگذارید بگویم این بار
دست و‌ دلباز مدینه بخدا عشق منی

احمد و حیدر و‌ زهرا و حسینش یک سمت
تو‌ گل سر سبد شاکله ی پنج تنی
نقش نام تو نشسته ست میان دل من
یا حسن حک شده بر روی عقیق یمنی

آی دنیا بشناسید منه مجنون را
حسنی ام حسنی ام حسنی ام حسنی

قبر بی زائر تو بازترین روضه ی ماست

*الان مزارش، مدینه سر قبر پیغمبر خدا شلوغه، اما قبرستان بقیع زائر نداره، حتی اجازه نمیدن پشت پنجره ها بنشینی گریه کنیم. فلذا اینجا گریه کن فکر کن الان مدینه و‌ کنار قبرستان بقیعی..همچین که میخوای از کنار قبر شریف ومطهر امام‌حسن و  اهل بیت عبور کنی اصلا نمیشناسی، اونایی که بار اولشون باشه هی سوال می کنی همه ی این قبور خاکیه، نه نشونی، نه خادمی، نه گریه کنی، نه زائری نه، شمع و چراغی...هی میپرسی قبر آقام کجاست؟ تو قبرستان که حرکت می کنی بعضیا هی دارن سر تکون میدن انگار دنبال چیزی می گردن، میگن قبر همه را به ما نشون دادن.. الان دارم دنبال قبر مادرم می گردم..*

قبر بی زائر تو بازترین روضه ی ماست
جان کعبه به فدای تو غریب مدنی

زهر نه، سیلی کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت عجب سوختنی

تیرها گر چه به تابوت تو را دوخته اند
لااقل پیکر خونی تو دارد کفن