نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

تیرها گر چه به تابوت تو را دوخته اند
لااقل پیکر خونین تو دارد کفن

اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه به یک تشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد

از علی هم شکسته تر شده است

*وقتی اون مرد اومد آقا رو دید محاسن سفید شده، الان در طب ثابت شده میگه طرف داره دق مرگ میشه غمباد شده، میگن چی شده؟ میگن خبر ناگهانی شنیده
یهو یه نفر بزنه تو گوش مادرت، تو هم ببینی..* 

از علی هم شکسته تر شده است
علتش کینه ها حسادتهاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانتهاست

خواهرش را کسی خبر نکند
مادرش خوب شد که اینجا نیست
لخته خونها سر لج افتادن
هیچ تشتی حریف آنها نیست

از غرور شکسته اش پیداست
صبر همصحبت دل آقاست
نه من از چشم سر نمیبینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست

*کدوم کوچه رو میگی؟بلدی آدرسشو؟
میدونی کجاست؟؟*

کوچه ای تنگ کوچه ای تاریک
شده کابوس هر شب آقا
برگه را پس بده نزن نامرد
چیست این جمله بر لب آقا

از صدای شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانه ی خود را
تا زمین خورد اشتباهی رفت

تا که باغش میان آتش سوخت
میله های قفس نصیبش شد
کودکی نه، بگو خزان بهار
پیری زودرس نصیبش شد

نفسش بند آمده ای وای
به خدا نای روضه خوانی نیست
شکر دارد که گوشه ی این تشت
لااقل چوب خیزرانی نیست

راهمونو بست فکرشو نمی کردم
مادرم نشست فکرشو نمی کردم
گوشواره شکست فکرشو نمی کردم

یکی نبود بگه نامرد، بس کن یه زنه
فکرشم نمی کردم این جور بزنه
 
قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت
من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت

آهِ مادر و، نه میره از یادم 
من دوشنبه رو، نه نمیره از یادم
دیوار و سر و، من نمیره از یادم

آخه به یک ضربت دو سیلی خورد زهرا
یکی از ضرب دست و آن یک ز دیوار

*همچین که سیلی زد، میدونی چجوری زده؟ عین روایتو میگم دو دستی زد تو صورت مادرم..*

سند غربت بابام امضا شده بود
 نه نمیره از یادم اون روی کبود 

لبخنده رو لبای بابامونو گرفتن
بی دینای مدینه دنیامونو گرفتن

روزگار من با غم دلم سر شد
حال مادرم هر دقیقه بدتر شد
درد پدرم دیگه چن برابر شد

نمیدونم چرا دستاش بالا نیومد
هی نفس نفس میزد حرفی نمیزد

سنّی ندارم اما، موهام همه سفیده
دیدیم سر جوونیم ناموس ما شهیده

قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت
من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت

هیشکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید ناموس حیدره

از عمد مادر و پیش پسر زدند
از عمد با لگد محکم به در زدند

مادرم از قدیم می زد حرف
مادرم سر به زیر می زد حرف

مردک پست رذل، سیلی زد
بی هوا با دو دست سیلی زد

دل من ،شکست در کوچه
مادرم تا نشست در کوچه

استراحت نداشت مادر ما
خواب راحت نداشت مادر ما

می دونی مادر ما چجوری میخوابید؟

مادرم دل شکسته می خوابید
می شد از درد خسته می خوابید 
با سر نیمه بسته می خوابید
اکثراً هم نشسته می خوابید

مادرم رفت و پیر شد بابام
بعد از آن سر به زیر شد بابام

*صدا زد خواهرشو، زینبم تشتی برام بیار، چندین بار به امام حسن زهر داده بودند بی بی دوید تشتی آماده کرد جلو داداشش گذاشت. آقا شروع کرد سرفه کنه زینبم داره دعا می کنه ان شالله مثل همیشه زهر و بالا میاره راحت می شه، ولی یهو همینجوری که دعا می کرد چشمش به لبان حسنش افتاد دید دور این لبا خونی شده دلت کجا رفت؟ زینب ببینه دور لبای داداشش خونی شده، تازه کسی نزده، سریع حسین اومد عباس اومد، اومدن زیر بغلای زینبو گرفتن چه خبره؟ زینب خون دیده ،کمک این خانم کردن دیدی یه نفر که داغ میبینه یکی دوتا زیر بغلاشو میگیرن یکی شونه هاشو میمالونه، عباس شونه های زینبو داره میماله حسینم زیر بغلای زینبو گرفته هی میگن غصه نخور خوب میشه بهتر میشه، خدا رو شکر اینجا دو سه تا داداش بودن کمک زینب کردن خود امام حسن فرمود: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" کجا بودی اون لحظه ای که عمه ی سادات بالا تل ایستاده، اینجا لب خونی دیده، یه مرتبه یه نگاهی کرد دید دور گودال حلقه زدند یکی با شمشیر می زنه، یکی با نیزه می زنه، یه عده از دور ایستادن دارن سنگ می زنن دوتا دستشو رو سرش گذاشته هی می گه "وامحمدا.. واعلیا" داره بسمت گودال حرکت می کنه، اینجا لب خونی دیده، نمیدونم تو گودالم دیده یا نه، اون نامرد تا دید ابی عبدالله داره حرف می زنه مناجات می کنه "یا غیاث المستغیثین" میگه نیزه رو برداشت نمی دونم بی بی این صحنه رو دیده یا نه ، چنان با نیزه تو حلقوم حسین.....*

خسته بود آقا
تازه روی مرکبش نشسته بود آقا
می زدن سنگ سرش شکسته بود
خسته بود آقا

تنهای تنها بود تنهای تنها رفت
آرومِ جونِ من زیر دست و‌پا رفت 

«ای حسین......‌»