نمایش جزئیات
غزل مصیبت و روضه _حضرت زینب سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی
*صل الله علیکم یا اهل بیت النبوه*
در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد
یک کاسه ی پر خون غمت را جگرم خورد
با ذکر شما تا به خذا اوج گرفتم
در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد
هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم
دستم زهمان کودکی ام خاک حرم خورد
شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات
فیض شب روضه به نماز سحرم خورد ...
حسین جان ...
هرگز نرود پشت در خانه ی اقیار
پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد
باید بشود هر پسرش خادم هییت
یک عمر فقط نان شما را پدرم خورد
*خدا رحمت کنه همه پدر مادرا رو *
شش دنگ دلم خورد به نام تو و زینب
وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد
گفتند دل شیعه حسینیه ی زهراست ...
ناز قدمش روی دل دربه درم خورد
تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد
چون قصه ی تنها شدنت را کمرم خورد
*والله نمی دونه ادم چی بگه ، انقدر ممنون ابی عبدالله هستیم ما رو به روضه دهه ی سوم رسوند ..." یاد همه رفیقامون " پارسالیا بخیر که دهه ی سوم زنده بودن و با ما گریه می کردن " بی مقدمه برم سمت قتلگاه منتها اینطوری بگم: اومد بالاسرش ...."
رسید وقت سفر، سربه زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن ، اسیر شد زینب .....
هزار،هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب ....
چقدر پای غنیمت کتک زلشکر خورد
چقدر زخمی مشته فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر خورد ... زینب
همان زمان که به سر نیزه ها هولش دادن ...
نشست و حرف نزد ، گوشه گیر شد زینب ..