نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شب_شهادت۱۴۰۳به نفسِ کربلایی حمید عسکری

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شب_شهادت۱۴۰۳به نفسِ کربلایی حمید عسکری

"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ،و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناًحَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً"

خانه را بر سرم از داغ خود، آوار مکن
جارو از فضّه مگیر؛ آب شدی؛ کار مکن

تب مکن؛ لرزه مکن؛ خوب شو و خواب برو
لب مگز؛ حرف بزن؛ درد خود، انکار مکن
نان نپز؛ خاک نگیر؛ آرد مکن؛ راه مرو

بسترت جمع مکن؛ کار به اصرار، مکن
به خود از درد مپیچ؛  آب مشو؛ چهره مگیر
بغلی باز کن و حال حسن، زار مکن

نفسی آب بنوش آه مکش سرفه مکن
زخم خود تازه مکن، مقنعه، خون‌بار مکن

حرف تابوت نزن؛ باز وصیّت ننویس
یاد محسن نکن و بر جگرم، خار مکن
گفتمت فاصله‌گیر، آتش و بغض و لگد است
حرفی از من نزن و تکیه به دیوار مکن

گفتم ای در مشکن شعله مزن  سینه مسوز
زخم مسمار مزن، آه که مسمار مکن
بقچه را باز مکن؛ باز کفن را مشمار
صحبت از غسل تن و نیمه‌شب تار مکن

دست لرزان و نخ و سوزن و چشم تارت
آه ای یار مکن. یار مکن  یار مکن

پیراهن را بسپار و غم گودال نخور
زینبت را نشکن ،صحبت دیدار مکن
جرعه‌ای آب؛ لبش خشک، تنش پامال است
نیزه‌ها را مشکن ،این‌همه نیزار مکن

شمر برگرد گلو را سه‌نفر بوسیدند
خنجرت بی‌اثر است  این‌همه اصرار مکن

«یا زهرا یا زهرا..‌......»

واسه روزای قشنگ مون دلم تنگ شده 
همه میگن در خونهٔ علی جنگ شده
بار شیشه ات به چه جرمی  هدف سنگ شده 

ببخش علی رو
اگه خونم واست امنیت نداشت
 ببخش علی رو 
اگه دشمن پا رو چادرت گذاشت

عشق علی بمون کنارم 
غیر تو هیچکسو ندارم

چرا رنگ و رو نداری صورتت زرد شده
خونه امون پاخور یه عده ای نامرد شده
کاشکی میشد ببینیم محسنمون مرد شده

ببخش علی رو
زدنت توو کوچه مردا فاطمه 
ببخش علی رو
نمیاد دست تو بالا فاطمه

عشق علی بمون کنارم 
غیر تو هیچکسو ندارم

با لخته خون چسبیده مشتی پر به مسمار
یعنی کبوتر پشت در خورده به مسمار

بو بُرد که پُشتِ دری محکم لگد زد
با پا تو را کوبید آن کافر به مسمار

این میخ با جسم نحیفِ تو چه‌ها کرد
افتاده کار بانویی لاغر به مسمار

یک ضربه خوردی هر دو پهلویت کبود است
اینور به آتش خورده ای آن وَر به مسمار

*یه سر به این بیمارستان های سوختی بزنید میبینید وقتی که صورت آنش بهش برسه به این راحتی ها درمان نمیشه* 
  
تو بین شعله گیر کردی مرتضی سوخت
تو رو به حیدر زل زدی  حیدر به مسمار

خیلی تقلّا کردی امّا ول‌کنت نیست
زورت نچربیده است آخر سَر به مسمار

تو زیر در بودی که دشمن رد شد از آن
بی اعتنایی کرد یک لشگر به مسمار