نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌حسن شالبافان

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌حسن شالبافان

بیا که خانه ی چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی

بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب 
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟

چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ 
تو حال و روز دلم را نگفته می دانی 

نه دل بدون تو طاقت می آورد دیگر 
نه تو اگر که بیایی همیشه می مانی 

آقا ببین سراغ تو را کوچه‌ کوچه میگیرم 
من از تمامی مردمان کنعانی

آقاجان نسیم مژده پیراهن تو را آورد
نسیم آمده با حال و روز بارانی 

*قربون اون آقایی بشم که این شبها نمی دونم کجا برا مادرش گریه میکنه.. نمیشه خیلی روضه فاطمیه رو باز کرد نمیتونیم اجازه نداریم. آخه حرف ناموس علیه،آخه وقتی پشت درخورد زمین امر، امر زنانه بود صدا زد فضه تو بیا، قربون این مادر بشم که این شبا بهش پیغام میدادند به عیادت برند. امان از اون بی حیایی که نوشتند اومد در زد خانوم در رو براش باز نکرد آینقدر بی حیا بود اومد رفت مسجد دست علی رو گرفت نشست. امیرالمؤمنین یه نگا بهش کرد گفت دو کلام باهات حرف دارم ما رفتیم درخونه ات فاطمه در رو باز نکرد. گفت برو ازش اجازه بگیر ما بیاییم عیادت فاطمه، فکرکنید ادمو بیچاره میکنه من اینو نمی فهمم با چه رویی اومد دیدن فاطمه؟ الان بهت میگم.. امیرالمؤمنین اومدن منزل  خانوم تو بستر افتاده نشست کنار فاطمه اش، گفت خانوم جان ببخشید تو خونه ی من زدنت *

شرمنده ام که خانه ی امنی نداشتم 
این غم کجا برم که تو را پیش من زدند

*خانوم آروم این دستشو آورد بالا یه دست روی صورت آقاش کشید علی جان فاطمه قربونت بره، میشناسند همدیگر رو،جانم آقا چی میخوای بگی؟ گفت: فاطمه جان اینا اومدن از من درخواست کردن بیان عیادتت،چی دستور میدی چکار کنم ؟آخ فدای اون مادر بشم، فدای محبت این خانوم بشم، یه نگاه کرد صدا زد علی جان خونه خونه ی توعه فاطمه هم کنیز خونه ی توعه، لذا امیرالمؤمنین بهشون خبر داد بگید بیان اما دقت کنید خانوم میخوادپیامو تا قیامت برسونه. خانوم میخواد پیغام برسونه آی اهل عالم،جواب سلام یه نفر رو میشه نداد، مگه نمیگن سلام مستحبه جوابش واجبه، فاطمه که امر واجب رو میدونه. لذا تا این حرامزاده ها اومدند داخل تا سلام دادند خانوم روشو برگردوند،  بی حیاها بلند شدند نشستند اونطرف بستر فاطمه،یا صاحب الزمان یه وقت خانوم هر کاری کرد دید نمیتونه سرشو برگردونه،صدا زد فضه بیا کمکم کن. کمک کن سرمو برگردونم، اینا از درخونه که اومدن بیان بیرون یه نگا بهش کرد زد پشت کمرش گفت دست مریزاد یه جور زدی دیگه نمیتونه گردن بگیره این دیگه کارش تمومه..*

محکم به در خوردی و محکمتر به دیوار
هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار

به گونه ای به گونه ی تو لطمه خورده 
گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار

خانوم جان!
از این کبودی دو پهلوی تو پیداست 
یک ضربه میخ در زده یک ضربه دیوار

خانومم بگذار فضه زیر بالت را بگیرد 
اینگونه زهرا می خوری کمتر به دیوار

خانومم فاطمه جانم!
حال من ازحال تو چیزی کم ندارد
تو دست به دیواری و من سر به دیوار

در خانه بعد از آنکه با تو دشمنی کرد
تکیه نکرده هیچکس دیگر به دیوار

تو جان جان جان اهل بیتی
خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار
 
من کربلا را پشت درب خانه دیدم 
تنها نه محسن خورد علی اصغر،اینجا

*اینجایه قنداقه رو دست گرفت.کربلاهم حسینش بچه اشو رودست گرفته*

هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند

امان از این بی هوا زدن ها، روزی که خبر شهادت حاج قاسم رو آوردند همه گریه میکردن اما یه صدای گریه فرق میکرد یکی میگفت بابام لابه لای آتیشا سوخت. دختر حاجی فقط شنیده بود ندیده بود اما بمیرم برا اون دختری که هی میدوید توی این‌ حجره...*

میون شعله ها یکی میزد صدا 
علی سوختم علی سوختم
 
میون خیمه ها یکی میزد صدا 
عمو سوختم عمو سوختم عمو سوختم

 امان از اون ساعتی که نوشتند این دختر  تو وداع آخر که ابی عبدالله رفت. رقیه تو خیمه خواب بود.حاج اصغر زنجانی اینجوری میگفت: این دختر یهو از خواب پرید دید همه جا داره می سوزه یه نگاه کرد دید شمر با اسب اومدتوخیمه یه نگاه بهش کرد گفت تو بابای منو ندیدی؟ حاج اصغر زنجانی میگفت اولین سیلی رو این بچه توخیمه خورد از همون جالکنت زبون گرفت.*

 «به آبروی حضرت زهرا عجل لولیک الفرج به پهلوی شکسته عجل لولیک الفرج»