نمایش جزئیات
زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۴به نفسِ حاج ابوذر بیوکافی
*بعد تدفین عمار میگه اومدم خونه، دیدم اینجوری یه گوشهای نشسته علی هیچکیو نگاه نمیکنه، از گوشه چشمش اشک جاری میشه، حسن سمت راستش نشسته بود، حسین سمت چپش نشسته بود، چهره پر غم علی رو که دیدم (عمار میگه)، زدم زیر گریه یه نگاهی کرد، رمق نداشت حرف بزنه، با گریه من گریه میکرد، یه نگاهی به حسن مینداخت گریه میکرد، یه نگاهی به حسین مینداخت گریه میکرد، یه نگاهی به حسینمینداخت گریه میکرد..*
دیدی چی شد؟!
چی به روزمون آوردن
دیدی چی شد؟!
در خونه رو سوزوندن
*بابا بابا حسن جان !*
دیدی چی شد؟
بار شیشه رو شکوندند
وای از سیلی وای از آتیش
واسه مرگ یه زن همینا بسه بمونه باقیش
*تو گریه میکنی من حسم اینه امام حسن توی عرش میگه جانم، یه عده اومدن امشب برای بیمادری من گریه کنند، آی بمیرم با همین جاش کار دارم، عمار میگه دیدم هی حسن و حسینو نگاه میکنه. گریه اش شدیدتر میشه، گفتم آقا شما امامی، اهل صبری، چرا اینجوری گریه میکنی؟ انگار زخم دل علی وا شد، گفت تو نمیدونی با من چه کردن..*
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
*خدا نکنه جلو مردی همسرش زمین بخوره، خیلی برای آل الله سخته زن جلوشون زمین بخوره، کجا میخوای ببری دلارو، یهو دیدن بالای نی سر داره گریه میکنه، زین العابدین گفت: حتماً یه دختری افتاده رو زمین، ببین کدوم بچه کم شده، نگاه کردن دیدم دختر ابی عبدالله تو جمع نیست، روضه رفت سمت رقیه، شهدا فیض ببرن..*
چشمام اگه میبینی کبوده
زیر سر بازار یهوده
امون از آزارش
طناب به دست شدیم گرفتارش
امون از آزارش
خراب بمونه شام و بازارش
من ناز پرورده بودم
عذاب ندیده بودم
عمه میگفت تا حالا
شراب ندیده بودم
برچسب ها
- آموزش مداحی
- متن روضه حضرت زهرا
- حاج ابوذر بیوکافی
- متن روضه حضرت فاطمه
- ابوذر بیوکافی
- متن روضه شهادت حضرت زهرا
- متن روضه جانسوز
- متن گریز روضه حضرت زهرا
- متن روضه شهادت حضرت فاطمه
- متن روضه برای شهادت حضرت فاطمه
- متن روضه برای شهادت حضرت زهرا
- متن روضه برای ایام فاطمیه
- متن روضه های بیوکافی
- فاطمیه 1403
- بیوکافی
- فاطمیه سال۱۴۰3
