نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

ز کوچه ای که در آن بر رُخَت جسارت شد
تمام عمر از آنجا دگر نمی کنم گذری

* هر موقع میخواست بره مسیرشو عوض میکرد. میگفت همینجا بود جلو چشمم مادرم رو زمین افتاد. برا بعضی از واژه ها و فرازهای روضه که آدم باید جون بده. حضرت صدیقه طاهره وارد مسجد شد؛ از صدیقه طاهره گواه میخواد. میگه برو یه کسی بگو بیاد حرفتو تایید کنه. برا همین باید جون بدیم. دیگه بعدش که حالا بی بی میاد با امام حسن، چه اتفاق هایی میفته؛ این که وای...*

غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود
خورشید هم ز شرم، به مغرب خزیده بود

رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی
از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود

حتی فرشته بال نمی زد به گِردِشان
حتی نسیم هم رخ شان را ندیده بود

مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل 
از رد پای خاکیِ شان بوسه چیده بود

آئینه‌ ای که طاقت آهی نداشت، آه
این چند روز زخم ترک را چشیده بود

حالا غریبه ای سر راه عبور او
یک دست را برای کشیده، کشیده بود

نامحرمی که کینه این خانوده داشت 
حالا دوباره نام علی را شنیده بود

کودک دوید تا نَگُذارد ولی نشد
دستی حرام بر رخ مَحرم رسیده بود

دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند 
افتاده بود مادر و طفلی بریده بود

* نفسش بند اومده بود. هی صدا میزد مادر... بعضی بیت ها رو میگم خوب توجه کن. اما این یدونه رو میگم؛ یا گوشتو بگیر یا رد شو...*

ضربی ز روی ضربه ای از پشت دست خورد
در هر دو گونه جای کبودی کشیده شد

* آه میکشی بکش! ناله میزنی بزن! اما صداتو به امام حسن برسون. بگو آقا! تنها نیستی، منم پا به پات دارم گریه میکنم...*