نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۴ به نفسِ حاج عباس حیدرزاده
"السلام علیک یا فاطمه الزهرا،السلام علیک ایتهاالصدیقة الشهیده،السلام علیکِ یا قرَّةَ عینِ الرَّسول،السلام علیکِ یا زوجة امیرالمؤمنین، السلام علیکِ یا ام الحسنِ و الحسین"
بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود.
از این قنوت و از این دست های سرد تهی. مشخص است که هم دار و هم ندارم بود
*شبهای غربت امیرالمؤمنینه تنهایی مولاست. شبهاییست که یک نگاه به در و دیوار میکنه.یک نگاه به محراب خالی فاطمه میکنه،یک نگاه به بچه هایِ بی مادرِ زهرا میکنه اشک میریزه*
مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود
به ذوالفقار چه حاجت که ذوالفقارم بود
هزار گل پس از او روی بسترش جا ماند
ولی مدینه نفهمید،او بهارم بود
*الهی هیچ مردی مثل امیرالمؤمنین تنها نمونه..با چند تا بچه یتیم با چند تا طفل قد و نیم قد*
در آن زمان که عدو خواست تا مرا ببرد
جواب محکم زهرا نمی گذارم بود
*فاطمه کجایی؟ بلند شو ببین علی غریبه
بلند شو ببین علی خانه نشینه.. بلند شو ببین دیگه کسی جواب سلام علی رو نمیده*
از ظلم مردمان دیاری که داشتم
از دست رفت دار و نداری که داشتم
نُه سال با تو بودم و یک عمر با نبی
یادش بخیر ایل و تباری که داشتم
فاطمه جانم!
قدت شکست جای امامَت مرا ببخش
افتاد روی دوش تو، باری که داشتم
*شبهای بی زهرایی امیرالمؤمنینه فاطمه جان !*
دیدم تورا زدند ولی آن میان مرا
شرمنده ی تو کرد حصاری که داشتم
من فکر میکنم که همان بازوی کبود
از من گرفت فاطمه، یاری که داشتم
*آنقدر کنار قبر فاطمه گریه کرد گریه کرد. صورتش و رو قبر زهرا گذاشت.هی صدا میزد..فاطمـه" نفسی علیٰ زَفَرات محبُوسه"فاطمه پاشو ببین نفس علی بالا نمیاد.فاطمه رفتی علی رو تنها گذاشتی.این عباس اومد جلو زیر بغل های مولا رو گرفت: آقا بلند شید بریم خانه .تا گفت :خانه.. دید صدای نالهٔ مولا بلند شد ابن عباس کدوم خونه؟ابن عباس در کدوم خونه رو بزنم فاطمه در و به روم باز کنه. ابن عباس خانهٔ علی همین جاست. ابن عباس هستی علی همینجاست.ای جانم هر طوری بود کمک کردن امیرالمؤمنین رو به خانه آوردن. مردم معمولا خانه ای که داغ میبینه شلوغه خصوصاً خانه ای که داغ جوان میبینه اگر مادری از دنیا بره طفل خردسال داشته باشه خانمها میان دخترش رو بغل میگیرن نوازشش میکنن. اما بمیرم خانه علی که کسی نبود.زینب مادر خانه شده..*
در کودکی، شد قسمت من خانه داری
هم خانه داری میکنم هم سوگَواری
*امان از اون وقتی که امیرالمؤمنین پاشو تو خونه بعد از زهرا گذاشت. یک نگاه این طرف کرد دید حسن سرش رو روی دیوار گذاشته. یک نگاه به این طرف کرد دید حسین زانو تو بغل گرفته. یک نگاه کرد دید زینب داره ام کلثوم رو آروم میکنه یک نگاه به این طرف کرد محراب خالی فاطمه..اینجا دیگه کاسه صبر علی لبریز شد یک مرتبه بچه ها دیدن بابا دستاشو رو سرش گذاشت هی داره صدا میزنه: فاطمـه*
این خانه نیست،قتلگهِ همسرِ من است
صاحب عزای من دخترِ من است
*بگم یا علی اگر بچه ها داغ مادر دیدن اما دلشون خوش بود بابا دارند با وجود بابا کسی جرأت تعرض به بچه ها رو نداره کربلا هم تا بابا زنده بود. تا ابی عبدالله نفس داشت تکیه به نیزه شکسته زد رو زانوش ایستاد. فرمود:کجا میری با من جنگ دارید زن و بچه من چه گناهی دارند؟شمر با اون خباثتش صدا زد .حسین راست میگه برگردید تا حسین زنده س کسی به خیمه هاش حمله نکنه بگم یا اباعبدالله تا نفس داشتی. نگذاشتی دستی روی زینب بلند بشه.تا نفس داشتی نگذاشتی کسی به رقیه سیلی بزنه..اما بمیرم مدینه جلوی علی میزدن آنقدر جلوی امیرالمؤمنین زدن فاطمه رو.. آنقدر جلوی امام حسن مادر و زدن. که امام حسن سی سال بعد وقتی تو اون جلسه مغیره ملعون بلند شد حرف بزنه فرمود : تو ساکت باش "انتَ ضَرَبتَ اُمّی فاطمه حتی ادمیتها"آنقدر مادرم رو زدی بدن مادرم مجروح شد*
