نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

قافله یولاردا لنگ اولدی اجازه گلمده
«قافله تو راه معطل شد ولی اجازه نیامد»

 جانماز آشدیم اما ابالفضلیم نمازه گلمده
«جانماز و برای نماز باز کردم ولی اباالفضلم برای نماز نیامد»

 الله الله دورت بالمنان بیر جنازه‌گلمده
«ای خدا ای خدا  از چهار تا پسر یک جنازه برنگشت »

*خبرها رو شنید با خودش میگه *

گلن خبرلی گرچه سهل سایمورا
«خبرهای که به دستم رسیده رو گرچه آسون نمی‌دونم»

 دیوبلر اوغلوم اباالفضل اولوب اینانمورام
«ولی اینکه میگن پسرت ابالفضل از دنیا رفته  ولی من باور نمیکنم»

*مادره،مادر عباسه هی با خودش فکرش میکنه.میگه خبرها رو میگن من راحت رد نمیشم.من سهل نمیگیرم این چیزایی که بشیر داره میگه اما بهم میگه عباس مرده باور نمیکنم بعد دیدی مثلا یه خبر رو نمیخوای باور کنی قرائنی هست دیگه نمیتونی*

ولی بو سوز الماخنیق ایناندوردو
«اما این خبر مردنش رو شهادتش رو بهم اثبات کرد»
 
*اما این خبر شهادتش رو بهم اثبات کرد چی شد!؟ کدام حرف ؟؟*

دیولر خیمه ی اصفالی شیمر یاندوردو
«میگن خیمه اطفال و  شمر سوزوند»
 
*به من بشیر یه چیزی گفته امام زمان عذر میخوام ها روضه عباسه اینجور دارم
میگم شمر یک حرفی زد.. همون حرف به قلب حضرت زینب مثل تیر شد.گفت بشیر به من چیزی گفته اینو شنیدم فهمیدم عباس نبوده گفت شمر اومد جلو خیمه یه نگا کرد گفت: بریزید خیمه صاحاب نداره..

«صدای هل من ناصرش که میاد
با صدای بلند میخندند
گوشه ای عده ای کمان در دست
 روی اعضاش شرط میبنندند.»
 
به قربان ابروی قشنگت برم که با خون آغشته شد یارالی 
به فدای سرت برم که با عمودی شکافته شد مادر برات بمیره 

*یه نگا کرد یه روز گفت زینب ! جانم ام البنین. اصلا عباسمو ندیدی؟ گفت ام البنین تو که نمیدونی چجوری از علقمه برگشت. یه دست به عنان ذوالجناح یه دست رو کمر گذاشته بود حسین. گفت من یه زینب  مونده بودم چه حوری رباب سکینه رو جمعش کنم. گفت ولی یجا دیدم کاش نمیدیدم کجا دیدی؟ گفت مشغول صحبت با اون نانجیب بودم یهو دیدم نگاه همه بچه ها داره میره یه طرف‌ یه نگا کردم ام البنین دیدم.تو طبق آوردنش ام البنین ،تو طبق سر مبارکش و دیدم که با عمود سنگین شکافته شده بود من ایستادم ام البنین هر خواهری بود می مُرد ولی من زینبم صبر کردم و الا هر خواهری بود صد بار جون داده بود..*