نمایش جزئیات

روضه و توسل _ویژه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _حاج منصور ارضی

روضه و توسل _ویژه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _حاج منصور ارضی

پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم
گلی هستم که از شش جهت به خار برخوردم

*کعبة الرزایا*

برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم , فقط خون جگر خوردم
منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم, حالانظرخوردم
به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم

*من تو کوفه هیچی نخوردم،فقط اون چند سالی که پدرم حکومت می کرد*

نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم
شب شام غریبانت از این خیمه‌ به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم

*دیگه نانجیبا اصلحه نداشتن،با سپرشون منو میزدن*

تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى،من از صدها نفر خوردم
ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
شاعر:علی اکبر لطیفیان