نمایش جزئیات
سینه زنی _حضرت امام موسی بن جعفر _ كربلایی حسین سیب سرخی
خسته ام از این همه غم،از شب تار جدایی
ای همه دل خوشیم،ای رضا جانم کجایی؟
لحظه آخر بیا ای نور چشمان تر من2
کن نظاره ای رضا جان غرق در خون پیکر من2
یا بن زهرا نور عینی،نور چشمان حسینی...
گرچه در زندان هارونم،اگر در کاظمینم2
از همین جا زائر شش گوشه جدم حسینم2
در دلم دارم تمنا،بعد از این رنجی که بردم
کاش میشد مثل جدم،سر جدا جان میسپردم
یابن زهرا نور عینی،نور چشمان حسینی...
کاش این جسم مرا بر خاک غم ها میکشیدن
کاش میشد مثل عمویم دست من را میبریدن
کاش تا روز ازل از غصه جان بر لب نمایم
بی کفن بر خاک غم من هم سه روز،شب نمایم2
یابن زهرا نورعینی نور چشمان حسینی...
شعله ور از آتش غم در شب تنهائیم من
غرقه ی دریای اشکم کشته شیدائیم من
من که با اشک دو دیده سوده ی الماس سفتم
کنج تنهایی نشستم با حبیبم راز گفتم
من که عمری کنج زندان ناله دلگیر کردم
روی جسمم صد اثر از حلقه زنجیر دارم2
کس ندارد از دل زارم خبر یارب،غریبم
همرهم دارم نشان از سلسله بر تن،حبیبم
یابن زهرا نور عینی،نور چشمان حسینی
طاق کرده طاقتم را،غصه های بی کرانه
داغ در دل،سیلی و گه ضربه های تازیانه
هر کجا زد دشمنم با تازیانه بر سرمن
زنده میشد پیش چشمم خاطرات مادر من2
یابن زهرا نور عینی،نور چشمان حسینی
یک نفر میزد مرا هم،با که گویم زین همه سوز2
مادر من با چهل تن،در کشاکش بود آن روز2
صد بهارم در خزان آمد،نگار من نیامد
چشم من مانده به ره اما قرار من نیامد
یابن زهرا نور عینی،نور چشمان حسینی