نمایش جزئیات
مدح و روضه_میلاد امام حسین علیه السلام _كربلایی حنیف طاهری
امشب همه عالم پر از شور حسین است
چشم ملایک روشن از نور حسین است
سینای دل یک شعله از طور حسین است
قلب رسول الله مسرور حسین است
خورشید ثاراللّهیان امشب درخشید
چشم همه آزادگان را نور بخشید
امشب عجب حالی دل دیوانه دارد
امشب یم رحمت به کف دُردانه دارد
امشب پیمبر در بغل ریحانه دارد
امشب علی قرآن به روی شانه دارد
امشب ز هم واشد گل لبخند زهرا
آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا
این مشرق الانوار ربّ المشرقین است
این جان عالم این امام العالمین است
این عین حق یعنی علی را نور عین است
این شمع جمع آل پیغمبر حسین است
دیدار روی خالق سرمد مبارک
قرآن به روی سینه ی احمد مبارک
این کیست مصباح الهدا فلک نجات است
شوینده ی لوح تمام سیّئات است
با کام خشکش خضر را عین الحیوة است
این هستی ما در حیات و در ممات است
دار و ندار انبیا هست ِ خداوند
چشم خدا روی خدا دست خداوند
چشم نبی محو تماشای حسین است
کوثر گریبان چاک لبهای حسین است
خورشید ِ محشر روی زیبای حسین است
کلّ قیامت قدّ و بالای حسین است
عشّاق او در حشر روی باز دارند
با دیدن رویش به جنّت ناز دارند
خورشید حُسن ِ ابتدا بادا مبارک
آزادگان را مقتدا بادا مبارک
بر جسم دین خون خدا بادا مبارک
میلاد مصباح الهدا بادا مبارک
بیت الحرام دل رواق منظر او
روح تمام انبیا در پیکر او
ایمان به دون مهر او کفر تمام است
جنّت به غیر دوستان او حرام است
دوزخ به یاد روی او برداً سلام است
قرآن سوای مکتب او ناتمام است
رخسار او قرآن منشور است ما را
هر زخم او یک آیه ی نور است ما را
نام حسین اوّل به قلب ما نوشتند
آنگه گِل ما را به مهر او سرشتند
آنانکه بذر حبّ او در سینه کشتند
نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند
فردای محشر چشمشان سوی حسین است
حور و قصور و خلدشان روی حسین است
*به ما خدا تو رو بده،هیچی دیگه نمی خواهیم،همه چی مون رو بگیره،فقط به ما حسین بده.پیغمبر فرمود: حسین ِ من دری از درهای بهشته،هر كی با حسین من دشمنی كنه،محبت حسین تو دلش نباشه،به جنت راه نداره،به بهشت،نه،نه،فرمود:بوی بهشت بر او حرام است. حالا محبت رو داده،روایت می فرماید:قیامت می بینن،همه ی اهل محشر حساب و كتاب ها شده،جهنمی ها معلوم،بهشتی ها معلوم،ندا میرسه آی شیعه های مرتضی علی،عاشقای حسین،گریه كن ها،سینه زن ها،اونایی كه حسین رو دوست داشتید،بهشت برا شما آماده شده،آذین بسته شده،وارد بهشت بشید،اصلاً اینها اعتنا به صدا نمی كنند، می فرسته ملائك ِرو برید ببینید چه خبر ِ، چرا اینها بلند نمیشن،حركت نمی كنند،میآن نگاه می كنن،می بینن وسط محشر یه حلقه ای است، همه دور یه آقا جمع شدن،این آقا كی ِ؟ نگاه می كنند،حسین بن علی نشسته،همه دور حسین نشستن فقط نگاهش می كنند.*
فردای محشر چشمشان سوی حسین است
حور و قصور و خلدشان روی حسین است
ای روح پاک انبیا پروانه ی تو
قلب همه خوبان عالم خانه ی تو
کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو
عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو
بگذار تا آشفته ی روی تو باشم
دیوانه ی زنجیری ِ کوی تو باشم
از کودکی گویی در آغوش تو بودم
با هر هلال غم سیه پوش تو بودم
در زمره ی عشّاق خود جوش تو بودم
با هر نفس گویا و خاموش تو بودم
در خانه دیدم از تو یک عکس خیالی
با یک نگه کردی مرا حالی به حالی
هر چند قابل نیستم تا با تو باشم
بگذار در دنیا و عقبی با تو باشم
در مرگ و قبر و حشر تنها با تو باشم
در خلوت و در انجمن ها با تو باشم
عشقم، کتابم، دینم، ایمانم، تویی تو
هم کعبه ام هم قبله ی جانم تویی تو
*پیغمبر وارد خانه شد،دید فاطمه داره گریه می كنه،فاطمه جان سبب گریه ات چیه؟بابا جان طفلی كه در رحم دارم با من حرف میزنه.چرا گریه می كنی؟گفت: بابا میگه: "اناالمظلوم،اناالغریب." از صحبم یه حرفی زده،هر چی آب می خورم تشنگیم برطرف نمیشه،گاهی بین حرفهاش میگه،"یا اُمّا!انا العطشان" تا این حرف رو زد،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،گریه،گریه،با دختر،فاطمه جان! جبرائیل خبر آورده این پسر رو بین دو نهر آب میكشن،بی بی فرمود: من این بچه رو نمی خوام،این بچه به دنیا بیاد،بزرگ بشه، سر از بدنش جدا كنند، یه جمله پیغمبر گفت،سریع بی بی گفت:راضی شدم،اونم این بود،فرمود:نبوّت من،دین خدا،ضامنش خون ِ حسین ِ، اگه می خوای بمونه این دین و اسلام و شریعت و مكتب،باید خون حسین رو زمین بریزه،گفت:بابا قبول كردم ،راضی شدم، اما بابا،وقتی می كشنش من هستم؟ نه دخترم. شما هستید؟نه،باباش هست؟داداشش؟نه،فرمود:پس كی برا حسینم گریه میكنه؟دوتا مژده داد. اولی فرمود: خدا به حسین یه خواهر میده به نام زینب*
بعد از این عمرم اگر یاری كند
جای تو زینب علمداری كند
*مژده ی بعدی، فاطمه جان! آخرالزمان میان مردان امت ما،برا حسینت مثل مادر جوون مرده بلند گریه می كنند،بی بی دستش رو بلند كرد،شروع كرد دعا كردن.یه جمله روضه: بی بی جان شنیدی تشنه می كشنش شروع كردی گریه كردن،اما بی بی جان كجا بودی كربلا؟*
چه كربلاست كه از آن بوی مُشك می آید
هر روز ناله ز لب های خشك می آید