نمایش جزئیات
گلستان ولایت
از گلستان ولایت خبر آمد خبرآمد
که شب منتظران را سحر آمد سحر آمد
افق فضل و ادب را قمر آمد
یم ایثار وفا را گهر آمد گهر آمد
شاهکار ازلی را اثر آمد اثر آمد
فاطمه ام بنین را پسر آمد پسر آمد
به همه صبح تجلای رخ یار مبارک
خنده فاطمه و حیدر کرار مبارک
جشن خون و شرف و غیرت و ایثار مبارک
جلوه یوسف دیگر سر بازار مبارک
عید میلاد ابوالفضل علمدار مبارک
نخل سر سبز علوی را ثمر آمد
شب میلاد در او شیر خدا دید خدا را
عشق و ایثار ووفا وشرف و صدق و صفا را
آبرو داده به میدان شهادت شهدا را
لاله گون کرد ز خون تا صف محشر ، یم لا را
بیشتر سینه سپر کرد و بلی گفت بلا را
هر چه بر پیکر او تیر بلا بیشتر آمد
کربلا گوهر سرخی است به دریای وجودش
شهدا در دو جهان عاشق شیدای وجودش
آخرت نعمه شوری است به دنیای وجودش
نینوا گوشه ای از زمزمة نام وجودش
تا گلستان شود از زخم سراپای وجودش
پیش شمشیر سراپای وجودش سپر آمد
ای زده دست خدا بوسه به دست و سر و رو یت
ای گلستان وفا سبز ز خوناب گلویت
رشته عشق تمام شهدا حلقه ی مویت
دیده خلق چو اطفال جگر سوخته به سویت
من نه مداح توام بلکه گدای سر کویت
شاد از آنم که سر کوی تو عمرم بسر آمد
غلام رضا سازگار