نمایش جزئیات
مدح خوانی زیبا ویژۀ میلاد امام حسین علیه السلام بنفسِ حاج محمود کریمی
اولاً خاک ، چون برادرِ توست
به سرِ تربتِ معطرِ توست
جوهر عاشقانت از خاکی ست
که در آن پیکرِ مطهرِ توست
دوماً آب ، بحث آب جداست
آب در اصل مهرِ مادرِ توست
جوشش چشمه هاست از پدرت
ساقیِ آب ها برادرِ توست
سوماً باد ، باد خواهد برد
با خودش هر که را کبوترِ توست
باد در سِلکِ عاشقان ؛ خبر است
قاصدِ روضۀ منور توست
چهارماً آتش ، آه از آتش
این خطِ سرخ مرزِ کشورِ توست
تا ابد آتشی که در جان هاست
اثرِ هُرم قصۀ سرِ توست
آب و خاکم شکفت در آتش
قصه ات را شِنُفت در آتش
اسمِ این حال چیست ؟ مستانه
به کجا میرویم ؟ میخانه
دستمان را بلند کردیم و
در تمنایِ چیست ؟ پیمانه
خانۀ تو کجاست؟ در قلبم
قلبِ بی عشق چیست ؟ ویرانه
در طوافیم دائمُ الاَحوال
کارمان کار کیست؟! پروانه
عقل در شرحِ ماجرا مانده
آن که فهمیده کیست؟ دیوانه
پشت این در مقام ، نوکری است
آری اما چگونه؟! شاهانه
ساکانِ بارگاه تو خورشید
ای غلام سیاه تو خورشید
باید این نور آشکار شود
تا شب تیره تار و مار شود
در طلوع ظهور با رجعت
نوبتِ رقص ذوالفقار شود
بعد از انتقام و خون خواهی
در جهان صلح پایدار شود
بعد با لطفِ خون ثارالله
نظم توحید برقرار شود
دولت ظلمت از میان برود
دولت خیر ماندگار شود
و در آن جا کنار صاحِب اشک
هیئتِ اشک برگزار شود
می رسد کشتیِ نجات که تا
آخرین مانده هم سوار شود
شک نکن آن نگار می آید
وارثِ ذوالفقار می آید
چه بگوییم قاصر است بیان
با چه این حال را دهیم نشان
ای که در خدمت تو مشغولند
از کران تا کران زمین و زمان
در مناجات هایِ خود گفتم
ای خدا هر چه میل اوست ، همان
تا تو هستی و دستگاه تو هست
چه نیازی به بودن دِگران؟!
نیمی از قصه ، نیمۀ رمضان
نیمۀ بعد ، سوم شعبان
تو حسینی ، حسین جانِ حسن
به من از بادۀ حسن بچشان!
ساکن ساحَتِ جنونم من
عاشقِ حاء و سین و نونم من
قلب در سینه در تلاش افتاد
تا که عاشق شد و به پاش افتاد
و رویِ صفحۀ عقیقِ دلم
نقش این نام خوش تراش افتاد
تا شنیدم حسین حس کردم
روح و جانم به ارتعاش افتاد
رفت بالا دل و ز همراهیش
عقلِ آشفته از معاش افتاد
هر که وِزر و وبال من بودن
روی این آسمان خراش افتاد
شبِ میلاد آمد و عالَم
روی خاکت به شاد باش افتاد
کعبه این بار در طواف آمد
حضرتِ عین و شین و قاف آمد
آسمان شاهد عبور تو بود
نورِ مشکات ، موج نور تو بود
اسم اعظم قدیم الاحسان و
مَروۀ انبیاء مُرور تو بود
گِل آدم که پخته شد سِرّش
گریه بر روضۀ تنور تو بود
در روایات هست ابراهیم
لحظۀ ذبح در حضور تو بود
ساعت وحی حضرت موسی
پا برهنه میان طور تو بود
عشق پُر بود در دهان مسیح
هر چه او گفت از زبور تو بود
سنی و شیعه معترف هستند
جان احمد به شوق و شور تو بود
قالَ مَولای سَّیِدُ الکُونِین
که حسین از من و منم ز حسین
هر چه دریاست ساحلی دارد
عشق اینجا مراحلی دارد
هر که دل شد دلیل راهش بود
دیگر استاد کاملی دارد
قطره ای اشک بر تو اِکسیر است
حتماً این هم دلایلی دارد
چیزی از من بخواه محبوبم
آخر این سَر چه قابلی دارد ..
آخرین بیت اینکه دلبر من
دلبر خوش شَمایلی دارد
خود ارباب عالِم است عباس
چه مقام و فضایلی دارد
وقف نام تو جانِ ناقابل
لَک لبیک یاابوفاضل
شاعر: #حاج_محمد_صمیمی