نمایش جزئیات
کوکب رحمت
سحر از دامن نرگس برآمد نوگلی زیبا گلی کز بوی دلجویش جهان پیر شد برنا
زهی سروی که الطافش فکنده سایه بر عالم زهی صبحی که انفاسش دمیده روح در اعضا
سپیده دم ز دریای کرم برخواست امواجی که عالم غرق رحمت شد ز آن امواج روح افزا
به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی که از نور جبینش شد منوّر دیده زهرا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون چه فرزندی که مانندش نزاده مادر دنیا
به صولت تالی حیدر به صورت شبه پیغمبر به سیرت مظهر داور ولّی والی والا
قدم در عرصه عالم نهاده پاک فرزندی که چشم آفرینش شد ز نورش روشن و بینا
بپاس مقدم او شد مزّین عالم پائین ز نور طلعتش گشته منوّر عالم بالا
چو گیرد پرچم انا فتحنا در کف قدرت لوای نصرت ، افزارد بر این نه گنبد خضراء
بیا ای کشتی رحمت که دریا گشته طوفانی چو کشتیبان توئی ما را چه غم از جنبش دریا
و گر لشگر برانگیزی سپاه کفر بگریزد تو گر از جای برخیزی نشیند فتنه و غوغا
خوشا آن روزی که برخیزد ز کعبه بانگ جآء الحق
خوشا آن روزی که برگیرد حجاب از چهره زیبا