نمایش جزئیات
مدح _ میلاد حضرت رقیه سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی
بهار رویش او را به صحن گلها خواند نسیم آمدنش رابه گوش دریا خواند شبی که آمدو گل شد سپیده می بارید فرشته بر قدم نورسیده می بارید طلوع طلعت او را بنفشه آذین بست هزار دست شقایق هزار نسرین بست سحر ستاره گل را به باغ ها پاشید زمین غبار رهش را به آسمان بخشید هزارخرمن خوش رنگ خوشه ی خورشید هزار دامن گل از هزار یاس سفید چه دلنشین و شگفت و چه نازو زیبا گفت (شبی که غنچه لب را گشودو بابا گفت)2 طراوت نفسش جان به باغبان میداد تبسمش به خداوند عشق ، جان میداد گرفت تنگ در آغوش و بوسه افشاندش چو جان رفته زتن روی سینه خواباندش دوباره آتش شوقش ز دل زبانه گرفت شگفت خنده ی ارباب و این ترانه گرفت بگو دوباره عزیزم ... بگو بگو بابا بگو دوباره قرارم ... بگو بگو بابا ستاره شب تارم ... بگو بگو بابا چه عاشقانه به گوش سما ثریا گفت (دل از حسین ربود و دوباره بابا گفت)2