نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی
آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست
آنجا که گریه هست صحبت مجال نیست
آنجا که هجر نیست امید وصال نیست
در پیشِ ما مقام به سن و به سال نیست
اینجا سه ساله حجت حق بر بزرگ هاست
ارث نواده عصمت مادر بزرگهاست
آیینه مقابل زهراست صورتش
خیلی کشیده است به زینب نجابتش
اسلام را کشیده به دوش رسالتش
حوریه های عرش نِشینند کلفتش
مانده دخیل چادر او مریم از نخست
محتاج یک دمش شده عیسی هم از نخست
برده حجاب درسِ حیا از حجاب او
خورشید رو گرفته زشرم نقاب او
دارد هزار شرحِ سه جلدِ کتاب او
چشمان عالمی است سویِ انقلاب او
گرچه اسیر سلسله ها شد، اسیر نیست
کوچه به کوچه رفت ولی سر به زیر نیست
پای برهنه پایۀ تکفیر را شکست
بت های شام و کوفه ازین ردِّ پا شکست
با دست بسته اش کمرِ فتنه را شکست
کاخ یزید را شب موعود تا شکست
آمد خلیل و از برکاتش اثر گرفت
از قطره هایِ اشک دوچشمش تبر گرفت
مجنون ترین شده ست که لیلا ترین شود
ویران نشین شده ست که بالا نشین شود
او آمده است قبلۀ این سرزمین شود
جا دارد اینکه مالک یوم الدین شود
در شام با وصیت بابا سفیره شد
از بس که در صغیره شدن هم کبیره شد
تکیه به عمه کرده است و فانیِ زینب است
یعنی عصای قد کمانی زینب است
تصویری از وقار جهانی زینب است
پامنبری مرثیه خوانی زینب است
هرگز ندیده است کسی این شکوه را
بالا گرفت پرچم فتح الفتوح را
تقدیر او شده است پر از در به در شدن
از طعنه ها شکسته شدن خون جگر شدن
با پلک زخم چشم به راه پدر شدن
با یک طبق ز روضۀ بابا خبر شدن
وقتی عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
دارد دوباره گردن او تیر میکِشد
این درد را ز حلقۀ زنجیر میکِشد
از کعبه نی مصیبت شمشیر میکِشد
صد روضه از مدینه به تصویر میکشد
رفته است چادر سر او بر سری به زور
از او گرفته مقنعه را لشگری به زور