نمایش جزئیات
لحظات آخر عمر
امشب در و دیوار کوفه داد می زند
محراب و منبر از جگر فریاد می زند
امشب علی با فرق تا ابرو شکسته
می کرد یاد همسر پهلو شکسته
امشب صحبت از یزید و ملک ری بود
صحبت ز قرآن خواندن بالای نی بود
امشب سخن از هر دری می گفت مولا
از پاره پاره پیکری می گفت مولا
امشب اجل در کوفه فتح باب می کرد
بر باب شهر علم دَقّ الباب می کرد
امشب علی بوسید چشم مست عباس
دست حسین را سپردی دست عباس
با سوز دل فرمود ای نور دو عینم
تا زنده ای جان تو و جان حسینم
لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین بود همه بچه های فاطمه دور بسترش جمع بودند گاهی مولا از حال می رفت ، گاهی به هوش می آمد .فرمود عباسم گویید بیاید کنار بسترم ، ابا الفضل آمد ، عباس را بغل کرد ، چشم های عباس بوسید سفارش حسین را به عباس کرد دستهای حسین را در دستهای عباس گذاشت ، عباسم مبادا حسین را تنها بگذاری ،پسرم هنگامی که روز عاشورا شد وارد شریعه شدی مبادا آب بیاشامی و برادرت تشنه باشد 1
آری اینجا علی سفارش حسین را به عباس کرد ،آن شبی هم که فاطمه از دنیا می رفت سفارش حسین را به علی می کرد .
منبع کتاب گلچین احمدی