نمایش جزئیات

توسل و روضه ویژۀ شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها بنفس حاج سید محمد جوادی

توسل و روضه ویژۀ شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها بنفس حاج سید محمد جوادی

ای آنکه بر احمد وفاداری خدیجه اسلام را کردی علمداری خدیجه

تو هست و بودت وقفِ عشقِ مصطفی شد دین را خریدی و خریدارت خدا شد

*داری با فاطمه زمزمه میکنی ، میگی مادر ..

اگه میخوای بی بی دعاگوت باشه ، بسم الله ..*

هم دوشِ احمد سال ها آزار دیدی زخم زبان از دشمنان دین شنیدی

تا دیدی از غم یارِ تو از پا نشسته مرحم نهادی رویِ دندانِ شکسته

صد حیف شد بارِ سفر را زود بستی با رفتنت قلبِ پیمبر را شکستی

*امشب با بی بی هم صدا شو .. بگو وا اُماه ..

سنی نداشته داغِ مادر دیده .. هی صدا میزد بابا من مادرمُ میخوام ..*

بابا و دختر بی تو ای مادر چه سازند؟ باید که بی تو هم یسوزند و بسازند

مظلومه ای ، تنهایِ تنهایی خدیجه مادر بزرگِ بی کفن هایی خدیجه

*فاطمه وارد شد دید بابا کنارِ یه بدنِ بی جان داره اشک میریزه ..

نگاه کرد دید مادرِش خدیجه سلام اللهِ .. رو خاکا نشست شروع کرد بلند بلند گریه کردن آی مادر ..

دلایِ آماده کجا میخوان برن ؟.. پیغمبر نمیتونه اشکِ فاطمه رو ببینه فرمود تو دیگه گریه نکن ..

میخوام بگم خانم درسته سنِ شما کم بود داغِ مادر دیدی اما دیگه یه بی حیا جلو چشمت به مادرت سیلی نزد ..

خانم ندیدی گوشوارۀ مادرت بشکنه رو خاک بیوفته .. ندیدی مادرت دست به پهلو بگیره راه بره ..

ندیدی دستایِ پیغمبرُ با طناب ببندن .. اما من یه خانم چهار پنج ساله می شناسم ..

همینجوری داشت خیره خیره نگاه میکنه ، دید باباش علی دست به دیوار گذاشته .. هی میگه الهی بشکنه دستِ مغیره ..

قربونِ این نفس زدن هاتون .. برا بی بی بلند بلند گریه کنید ... آی نَنَه ...

یه وقت زینب صدا زد :

خدا مادرم را کجا میبرن ؟.. گمانم برایِ شفا میبرن ..

بدنِ بی جان رو کنارِ خانۀ قبر گذاشتن چگونه بدن رو تو خانۀ قبر بزاره ؟ سلمان و اباذر نامحرمند ..

بچه هاش قد و نیم قدن .. هی میگه خدا علی چه کنه ..

خدا با دستِ خودم ناموسمُ دارم تو خاکا میزارم .. ان شالله مادر از دست داده بینِ ما نباشه ..

آی بی بی هرجور بود بدنتُ غریبانه دفن کردن .. هیچ روزی روزِ پسرت نمیشه ..

بدنا بدونِ غسل و کفن .. بدنا پاره پاره .. بدنا بی سر .. استخوان ها خرد شده ..

کی این بدن ها رو دفن کنه ؟ یه بدن استخوان بهش حالت میده ..

وقتی بدنی که همه استخوان هاش زیرِ سم اسب بره حالتش بهم میریزه ..

زین العابدین مونده چیجوری بدنُ تو حصیر بزاره ..

حسین ...