نمایش جزئیات
اشعار انتقادی پیرامون وقایع روز کشور از لسانِ حاج مهدی رسولی
باید چه کرد جانِ به لبها رسیده را
باید چه کرد این همه قد خمیده را
باید چه کرد این همه جولانِ درد را
باید چه کرد خائن روز نبرد را
باید چه کرد مردم از حرف خسته را
دنبالِ نان و آب غرور شکسته را
این مردمی که این همه خون هدیه دادهاند
اینها که خود تجسم سعی و اراده اند
اینها که سر به سر پر از ایمان و باورند
اینها که سر سپردۀ فرمانِ رهبرند
اینها که صاحبان قیامند و انقلاب
باید فقیرِ نان بشوند و اسیر آب
این مردمی که صلح و سلام ست حقشان
آیا سکوت و بغضِ مدام است حقشان
لبریز خشم از این همه تدبیر گشتهاند
سریز سفرههایِ حرام است حقشان
این مردمی که اسوۀ ایثار بودهاند
کی لایقِ تفضل اغیار بودهاند
بعضی که روی خون دل خلق، مست خواب
در دستشان زمام امور است در عذاب
بعضی که سخت عاشق غیرند ظاهراً
آنان که حال آل زبیرند ظاهراً
بالا نشین شهر و زر اندوزِ دهر نه
شیخِ شیوخ و عابد دیراند ظاهراً
بویِ تکبر است بلند، از کلامشان
بیاحترامی است به مردم مرامشان
غرقاند پیش چشم همه در فسادها
خرج زیاده خواهیشان اعتمادها
باید گرفت پایِ فرار از کمندشان
باید برید دست به غارت بلندشان
هرکس دراز کرده به این سفره دست را
باید بگوید آورده این همه از کجا
دیگر بس است هرچه صبورانه زیستیم
باید مقابلِ صف اینان بایستیم
ما از تلاش واهی اینان فراتریم
پس ناامید و خسته و سرخورده نیستیم
شاگردهایِ مکتب زهرا و حیدریم
یک خط بس است، بلکه بفهمند کیستیم
اول قدم به رویِ سر کافران زدیم
تا بعد روبرویِ منافق بایستیم
از این جماعت ، عقده اگر باز میشود
از گام دومی ست که آغاز میشود
آری علی که هست امام من و شما
امروز دل سپرده به نام من و شما
این واپسین نفس نفسِ دشمنان ماست
این دومین قدم به سویِ وعدۀ خداست
امروز باز این گام کار جوانانِ مخلص است
امروز باز نوبتِ مردان بیریاست
امروز اگر عدالتمان خدشه دار شد
پس رمزِ فتحِ مکۀ ما نام مرتضی است
با این همه چه موقعِ عُزلت گزیدن است
آن که آرمان جهانیاش کربلاست
ما اعتکاف و عُزلتمان کنج سنگر است
این دومین قدم به سویِ فتح خیبر است
امروز وقت خیزش دیگر رسیده است
فریادِ خون دوباره به سنگر رسیده است
این گام شرط اولش از خود گذشتن است
آینده اش از آن جوانانِ میهن است
باید عبور کرد در این گام اگر چه دیر
از خستگی خیل پدرخواندههایِ پیر
آنها که روز و شب دم از اصلاح میزنند
اما پس از تسلطشان راه میزنند
اربابهای وعده و اسطورۀ نفاق
معنا کنندگان شقاقند و افتراق
باید عبور کرد در این گام اگرچه دیر
از خستگی خیل پدرخواندههای پیر
از ناکسان نابلد عافیت طلب
از کاسبانِ اصل ، اصول ، خدا و رب
باید عبور کرد در این گام از این و آن
از هرجناح خسته ، دلسرد و ناتوان
دیگر زمان سعی و خطاها گذشت و رفت
دوران رأی روی هواها گذشت و رفت
طی شد زمان تاخت تاز ملیجکان
ماند است شاه جائر و ناز ملیجکان
ای کاش بعد این هم تحلیل و افترا
محکوم میشدند به یک عمر انزوا
باید عبور کرد در این گام از این و آن
باید گذشت از دلِ دریایِ بیکران
حالا که پیر و سید ما دل زده به نیل
باید گذشت از دل این سیل بیبدیل
حالا که عرصه ، عرصۀ تکبیر مالک است
رویِ سر معاویه شمشیر مالک است
حالا که لحظه لحظۀ حساس ماجراست
آیا مجال اشعری و عمروعاص هاست
باید گرفت منشاء طغیانِ فتنه را
باید شکست هیبت جولان فتنه را
حالا که جان ما به فدایِ سر علی است
امروز روز همدلی لشکر علی است
باید یکی دمار خوارج درآورد
مالک سر معاویه را تا بیاورد
راهی نمانده است به امید آخرین
میآید او که منتظرِ اوست این زمین
آینده پیش روی من و ماست ای عزیز
مقصد هنوز مسجد الاقصی است ای عزیز
این دومین قدم که قدم میزنی در آن
راهی به سویِ خیمه مولاست ای عزیز
امروز در مسیر ولایت چه می کنی
در اضطراب راه تو فرداست ای عزیز
طبق کلام حضرت حق باش مطمئن
این خاکِ تیره ارثیۀ ماست ای عزیز
شاعر : امیرعلی شریفی