نمایش جزئیات
روضه و توسلِ جانسوز _ویژۀ شبهایِ احیا (شب بیست و یکم) و شهادتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام_سید مهدی میرداماد
شب قدرِ آقا نگاه کن دلم رو
بیا قسمتم کن دوباره حرم رو
شب قدرِ آقا همین آرزومِ
ببینم ضریحت بازم روبرومِ
دلم کرده بازم هوای نجف رو
بده اذن ایوون طلای نجف رو
نذار جایِ دیگه بذارم سرم رو
شب قدر دعا کن پدر مادرم رو
علی جان،علی جان...
سر تو شکسته دلش خونِ زینب
پریشونِ موهات،پریشونِ زینب
درستِ به اَبروت آقا خَم نمیآد
چه جور زد که زخمِ سرت هم نمیآد
سری که با شمشیر تا اَبرو شکسته
میفهمه چه جوری یه پهلو شکسته
تا زینب سر و دید یادِ مادر افتاد
یادِ لحظه ای که رو مادر در افتاد
شبِ آخری جز نیایش نداری
به جز اهلبیتت سفارش نداری
چقدر گریه کردی چقدر غصه خوردی
تا زینب رو دستِ اباالفضل سپردی
با عباس که باشه اسارت نمیره
اَلنگو و خلخال به غارت نمیره
با عباس که باشه تماشا نمیشه
دیگه روی دشمن به روش باز نمیشه
*میدونی عمه ی سادات کی یادِ امشب افتاد، اون ساعتی یادِ امشب افتاد
که همه رو سوار محمل ها کرد،نذاشت هیچ نامحرمی دور زن هاو بچه ها بیاد
خودش تنها موند رو زمین،دید شمر داره میاد جلو،حرمله نگاه میکنه،
سنان یه طرف،میگن اینجا رو کرد طرف علقمه، داداش پاشو،
تو منو از اسب پیاده کردی،پاشو ببین دور خواهرت نامحرما حلقه زدن،حسین.....*