نمایش جزئیات
شب وصل برای من-حاج محمود كریمی
شب وصل برای من
در آغوش خدای من
سوی یار قدم های من
پس از عمری شکیبایی
شده اکنون تماشایی
هوای این دل زهرایی
می روم به خاطر دلم
می روم به سوی حاصلم
می روم ولی شکسته بالم
می روم به دامن سحر
می روم به آخرین سفر
می روم به سمت اوج عالم
می روم به خاطر دلم
می روم به سوی حاصلم
می روم ولی شکسته بالم
کسی از من نپرسیده
دل قلبم که خشکیده
از این عالم چرا رنجیده
چنان داغی به دل دارم
که عمری را عزادارم
همه شب ها به یاد یارم
می میرم به شوق روی او
می میرم برای بوی او
می میرم به یاد زخم پهلو
می میرم ز یاد کوچه ها
می میرم ز داغ شعله ها
می میرم ز یاد دست و بازو
می روم به خاطر دلم
می روم به سوی حاصلم
می روم ولی شکسته بالم
فقط رفتن شفای من
فقط وصله دوای من
پس از عمری تسلای من
به هر آوا که دل دادم
به یاد او می افتادم
غم زهرا نرفته از یادم
می بینم دوباره من تو را
می بینم تو را ای آشنا
می بینم شبیه خواب و رویا
می بینم تو را کنار دل
می بینم ز تو قرار دل
می بینم شبیه موج دریا
می روم به خاطر دلم
می روم به سوی حاصلم
می روم ولی شکسته بالم
شده کوفه سیه پوشم
فلک برده در آغوشم
ولی دارم غمی بر دوشم
بدون من در این شب ها
چه می سازند در این دنیا
که دل خوش بود به نان و خرما
خداحافظ ستاره های شب
خداحافظ زمین و تاب و تب
خداحافظ دل کبود زینب
خداحافظ همه خرابه ها
خداحافظ سرشت بی صدا
خداحافظ که جان رسیده بر لب
خداحافظ ستاره های شب
خداحافظ زمین و تاب و تب
خداحافظ دل کبود زینب
می روم به خاطر دلم
می روم به سوی حاصلم
می روم ولی شکسته بالم