نمایش جزئیات

بغض نگاهش را به خون نشانده-حاج محمود كریمی

بغض نگاهش را به خون نشانده-حاج محمود كریمی

بغض نگاهش را به خون نشانده

دیگر رمق در چشم او نمانده

گل های او گریان کنار بستر

دریای خونی در نگاه دختر

دستان عباسش گرفته این بار

می گوید ای بابا خدانگهدار

از این دم جدایی

دل ها شکسته میشد

وقتی که دیدگانش

آرام بسته می شد

حیدر آقام حیدر آقام

راهی اعلا شاه عالمین است

اشک یتیمی بر رخ حسین است

آنکه به ذرات جهان امام است

می گوید اکنون کار من تمام است

زینب گرفته نوحه ای شرر بار

می گوند ای بابا خدا نگهدار

واویلا و واویلا