نمایش جزئیات
روضه امام حسن (ع)و امام حسین (ع)
غرق احسان حسین و حسنم
بر سر خوان حسین و حسنم
بلبل عشق مرا نام دهید
تا غزل خوان حسین و حسنم
هر نم اشک مرا اوج دهد
محو عرفان حسین و حسنم
فارغ از عالم سر گشتگی ام
تا پریشان حسین و حسنم
نان خور سفره سبطین شدم
شکر مهمان حسین و حسنم
قِدمت عشق من امروزی نیست
نسل سلمان حسین و حسنم
هر دو غربت زده و مظلومند
دیده گریان حسین و حسنم
بنویسید به روی کفنم
از غلامان حسین و حسنم
***
زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوه دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من رو می بوسید زیر گلوی من رو می بوسید مادر لبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت . گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین رو گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد . فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم . زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم. رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین ...